گیدورا آرام است
عباس عفاری
ایران آرت: روایتشده، چند سال پیش در مجمعالجزایر "گیدورا" در قلب اقیانوس آرام، کارگردان تئاتری که بختشبرگشته بود(یعنی سَر وتَه شده بود)، تیزری از نمایش خودش رو توی فضای مجازی قرارداد. (کل زمان قرار گرفتن تیزر تا برداشتنش 15دقیقه شد.) 15 دقیقه ناقابل! در طول همین 15 دقیقه نیروهای واکنش سریع وارد عمل شدند و تیزر 90 ثانیهای کارگردان بختبرگشته رو 9 میلیون بار تکثیر کردن و دربارهاش نقدها نوشتن تا کار بهجایی رسید که در مجمعالجزایر "گیدورا" دستور داده شد کارگردان مورد نظر و مدیر تئاتری که نمایش مورد نظر در آن اجرا میشد رو دستگیر کنند. کارگردان و مدیری که شرحشون در بالا رفت با قَضَب روبهرو شدند و روانه بازداشتگاه گردیدندی.
آنچه در حکم آمده بود تکثیر بیاجازه تیزر بود که تونسته بود در عرض 15 دقیقه تار و پود اخلاقی مجمعالجزایر "گیدوار" رو کُنفَیکون بنماید. (تیزری که کلاً 900 تا لایک خورده بود!) کارگردان و مدیر مورد نظر بعد از چند روز با گرفتن عِبرت بسیار (بسیارها ،یه چیزی میگم، یه چیزی میشنوید) و با قرار وثیقهی 500 میلیون پِزوتایی (پِزو واحد پول مجمعالجزایر "گیدورا" است.) آزاد و روانه محل کار خود شدندی. (لازم به توضیح است که کل هزینه اجرای نمایش و ساخت تیزر رویهم 50 میلیون پزو تا بود!) در مجمعالجزایر "گیدورا" تازه متوجه شدند که چرا تا حالا کمتر متوجه هفت هنر شده، عزم خود را جزم کردند تا بیشتر متوجه بشوند و جبران مافات کنندی و آن کُنند که باید و از فردا آن شُد که شُد. دفعهی بَعد به کُلاهگیسِ بازیگران گیر دادن و یکی، دو تا تئاتر رو برای همین تعطیل بنمودن و وقتی دیدن که هیچکدام از مدیران اَرشدِ تئاتر اعتراضی نمیکنن، دو، سه تا دیگه رو هم به مجازات برساندن. مدیران این بار نَه تنها لب از لب بازنکردندی بَل از زحمات تعطیل کردنها تشکر هم بنمودن. یک ماهی از این اوضاع که گذشت خود مدیران ارشد امورِ تئاتر و حومه تصمیم گرفتند که اندکی از زحمات رو کم کرده خودشون دستبهکار بشن. پس عدهای رو مامور کردن که فضای مجازی رو رَصد کنند تا مبادا پشهای بپره، به مدیران سالنها هم پیشنهاد دادن قبل از اینکه، ما زحمت بکشیم، خودتون نمایشها رو تعطیل بنمایید. به هر بهانهای که شده، مثلاً استفاده از کلاهگیس، آرایش غلیظ، ساز و آواز، سیاه اِنگاری (از اِنگاریدن)، استفاده از کلمات آنچنانی و جملات اینچنینی، پوشیدن لباس با مارکِ خارجی، عَدم استفاده از بازیگران عینکی و... چند هفته بعد انگار که همه (یعنی از مدیرانِ ارشدِ دیگر) خوشخوشانشان شده باشد، نمایشهای مختلط رو هم تعطیل بنمودندی، (مختلط از بابِ اختلاط) یعنی نمایشهایی که در آنها مردها به همراه زنها تردد داشتند و باهم سخن میگفتندی.
(آخه چه معنی داره که در یک تئاتر زن و مرد باهم سخن وَرزی(ازمصدرِ وَرزیدن) کنند؟! زنها و مردها همیشه باید باهم اختلاف داشته باشند و قَهر کنند که ضرورتی هم به دیالوگ نباشه! این بهتره، خیال همه هم راحتتره.) این شیوهی جدیدی بود که مدیران ارشد تئاترِ مجمعالجزایر "گیدورا" کشف کرده و به دیگرِ کشورهای جهان صادر نمودند. مدتی از ماجرا گذشت و همه دیدن که خیلی راحت میشه، مدیران را همراه و همفکر کرد، پس تصمیم گرفتن همین کار رو با سینما و موسیقی و هنرهای تجسمی و خلاصه هرچی که بود بکُنادن.
پس به سراغ نقاشی رفتن و روی تابلوها چسب چسبانیدن، به سینما رفتن و سکانس، سکانس از فیلمها بیرون کشیدن، به طراحهانِ لباس گفتن که پوشاک را یک رنگ و یک سایز تولید کنن، به مجسمهسازها گفتن که فقط کاسه و بشقاب و لیوان را در کوره بِنَهند، موسیقی هم فقط سرود باشه اون هم از نوع کم ساز، نهایتاً یه دَف و یه نِی و یه سه تار و دوتا طبل و سنج کافیه اون هم اِستتارشده باگلدان، همهی گروه هم مرد باشن، بهتر هم هست، دردسرش هم کمتره، راندِمان هم بیشتره! خانوم ها هم اگر خواستن و دوست داشن هنر وَرزی کنن، بِرن خونههاشون تَشت بزنن که سازی است کُهن و محلی یا نهایتش بروند در کشورهای همسایه هنرنمایی کنن البته وقتی برگشتن دیگه خودشون میدونن، ما مسئولِ اتفاقاتِ بعدش نیستیم! خلاصه به این شکل همه چی آروم شد و همه راضی شدند. اما تازهگیها خبر میرسه که هنرمندای تئاتر مجمعالجزایر "گیدورا" جدیدا تو آپارتمانها یا زیرزمین خونهها یا تو کوه و بیابون اجرا میگذارن که اتفاقاً با استقبال خوبی هم روبهرو شدن، برو بچههای موسیقی رفتن تو سولهها و گاراژها و کشورهای همسایه کنسرت میدن، سینماییها فیلم میسازن و اکران خصوصی میرن، مجسمهسازها آثار خودشون رو تو زیرزمینها به نمایش در میارن، نقاشها با صنف چسبفروشها قطع رابطه کردند و رو دیوارخونهها و کوچهها طرح میزنن، خلاصه همه کار خودشون رو میکنن اما همه راضیه ان که همه چی رو کنترل کردن.
البته تو ادامهی خبرها اومده که مدیران ارشد همچنان پشت میزهای خود نشستند و گاهیگُداری چای داغ فوت میکنن، آب یخ هم مینوشن که یه وقت نَچان. (نَچان از مصدر چاییدن) ناخنهاشون رو هم میگیرن، کت و شلوارشون رو هم اتو میکنند و آسه میرن و آسه میان که گربه شاخشون نزنه. البته کاری هم به کار بودجه ندارن، چون هنرمندان خودشون در میارَن و خودشون میخورَن دیگه، بودجه میخوان چیکار! از قدیم و ندیم گفتن هنرمندا باید همانند دراویش زیست کنند، با یه خرما سیر بشن و با یه پیاله آب تشنه گیشون برطرف بشه. نَهایتِ نهایتش هوا بخورن، مگه چی میشه؟! برای سلامتیشون هم خوبه. پول مثل چرکِ کَف دسته (دسته نهها، دست) آدمرو منحرف میکند و به راههای بَدبَد میکشاند. به هر ترتیب مدیران ارشد مجمعالجزایر "گیدورا" هنر رو اصلاح (از مصدر مصلح) کرده و هنرمندان را به کاتارسیس رهنمون کردن، همه چیز آرومه و همگی خوشحالن. مجمعالجزایر "گیدورا" هم در وسط اقیانوس آرام، آرام خوابیده، چه خوب، بهتره بیدارش نکنیم. چه کاریه آخه؟! خوابیدن دیگه، چرا مزاحم بشیم. البته در این مدت مجمع الجزایرِ "گیدورا"به رکوردهایی هم دست پیدا کرده! مثلا سنِ اعتیاد همینطور درحالِ کم شدنِ، ازطرفِ دیگه بیکاری دچارِ رُشد شده، آلودهگیِ هوا خیلی عالی زیاد شده، بُرشِ درختها دیگه به مرزِ چه عرض کنم رسیده، سفرهایِ برون مرزی به عددِ پارسال همه دستِ جمعی رفته بودیم زیارت(از مصدرِ سیاحت) رسیده. به هرحال باید از این همه پیشرفت ذوق مرگ شد! آخ آخ به خبری که هماکنون به دستمان رسید گوش فرا دهید، به گفته متخصصین زمینشناسی، احتمال وقوع سونامی در مجمعالجزایر "گیدارو" اندکی تا قسمتی قوی به نظر میرسد چون تو نزدیکی اونجا یه آتشفشان قدیمی و خاموش در حال فعال شدن است. خدا به خیر کنه.