کد خبر: 6453 A

گفت‌وگوی خواندنی با لیلی گلستان از حال‌وهوای تلویزیون ایران قبل از انقلاب/شاعران شعر ناب در مجله تلویزیون

گفت‌وگوی خواندنی با لیلی گلستان از حال‌وهوای تلویزیون ایران قبل از انقلاب/شاعران شعر ناب در مجله تلویزیون

این تصویر درباره تلویزیون وجود نداشت که همه چیزش دولتی است چون تا حد زیادی در ساخت برنامه ها آزاد بودند و انتقادهای درستی در آن مطرح می‌شد.

 ایران‌آرت: مثل بسیاری دیگر از همکاران هفته نامه تماشا، ماجرای همکاری لیلی گلستان با تماشا هم از ورود او به تلویزیون ملی آغاز شد. رسانه ای تازه تاسیس که آن زمان، در میانه دهه چهل، کثیری از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران را گرد هم آورد و وقتی قرار شد نشریه ای هم داشته باشد ، بسیاری از اینان کارکنان اصلی اش شدند ؛ نشریه ای که به گفته گلستان در پی کشف هنرهای نوین و یافتن هنرمندان نوپرداز بود. ماهنامه «اندیشه پویا» در پرونده یادآورد مجله «تماشا» با لی لی گلستان گفت وگویی ترتیب داده است که می خوانید:

 

آن چه در مورد نشریات آن دوره ، خصوصا نشریات دولتی، وجود دارد این است که در درگیری های سیاسی آن دوره میان همکاران و حتی مخاطبان نشریات به اصلاح چپی و معترض با نشریات دولتی، مثل فرهنگ و زندگی و رودکی، صف بندی های نا نوشته ای وجود داشت. آیا با تماشا هم چنین مواجه ای می شد؟

حقیقت این است که تماشا اصلا با نشریه ای مثل فرهنگ و زندگی قابل مقایسه نیست. چون تماشا هرگز یک نشریه حکومتی نبود ، همان طور که تلویزیون هم نهادی حکومتی نبود. قطبی پسر دایی فرح پهلوی بود اما یک پان ایرانیست و ناسیونالیست دو آتشه و عجیب و غریب بود و با خیلی از کارهای حکومت هم مخالف بود. تا مدت زیادی اصلا کسی را از نهادهای اطلاعاتی و امنیتی به آنجا راه نمی داد و محیط بسیار سلامتی بود . اما با گسترش و توسعه کار تلویزیون و افزایش تاثیر گذاری اش بالاجبار نیروهای ساواک دفتری درست کردند و آن جا مستقر شدند ، یادم هست خیلی روز بدی بود . همه از این اتفاق ناراحت بودیم .

این نگاهی است که شما از درون به تماشا دارید نگاه جامعه روشن فکری چپ به مجموعه شما چگونه بود؟

نگاه روشنفکران هم تا همان اواخر اصلا بد نبود. این تصویر درباره تلویزیون وجود نداشت که همه چیزش دولتی است . چون تا حد زیادی در ساخت برنامه ها آزاد بودند و انتقادهای درستی در آن مطرح میشد. تلویزیون و زیر مجموعه اش که شامل مجله تماشا می شد، اصلا دولتی نبود. برای همین محبوب روشنفکران بود ؛ همه با آن مصاحبه می کردند کارمی کردند، مقاله می نوشتند و اصلا کادر بسته ای نداشتند. جوری بود که خود آقای قطبی هم تا مدت ها پس از انقلاب در ایران مانده بود ، و نمی خواست برود، چون هیچ وقت دولتی نبود و فکر می کرد در جریان کارش خدمت کرده است . هر چند از اقوام همسر شاه بود ، هیچ وقت طرفدارش نبود. من خوب خاطرم هست که پیش از هفدم شهریور به شاه هشدار داده بود که دارد اتفاق بزرگی در مملکت می افتد. در خود تماشا هم فردی مثل گرگین را داشتیم که پیش از هر چیز یک انسان دموکرات، با فرهنگ و با سواد بود. از پیش از سردبیری و حتی همزمان با سردبیری، گوینده رادیو و تلویزیون بود. صدای فوق العاده ای داشت و بسیار مسلط سخن می گفت. در میان روشنفکران هم محبوبیت بالایی داشت، از همین محبوبیت استفاده کرد و توانست از آدم های بسیار مهم فرهنگی کار چاپ کند.

تماشا خصوصا در حوزه شعر معروف است که در دوران اوج جریان "هنر متعهد" ، زادگاه و کانون بالیدن "شعرناب" بوده است . برخی معتقدند در آن سال ها تماشا و نشریات مشابه به صورت سیستماتیک به دنبال سیاست زدایی از حوزه فرهنگی بوده اند . آیا تجربه همکاری بی واسطه شما چنین مسئله ای را تایید می کند؟

اینکه تماشا در اوج درگیری های سیاسی ، خیلی سیاسی نشد درست است. شاید کسی نداند که آن زمان یک شاعر رییس حسابداری تلویزیون بود که شعرهایش هم آن جا چاپ می شد: یدالله رویایی. حتی بیژن الهی هم شعرهایش در آنجا چاپ می شد. این خود شاهدی است بر اینکه تماشا اصلا و هرگز مجله سیاسی به آن صورت نبود بلکه یک مجله کاملا فرهنگی و هنری بود .

شاید هم مجله ای ضد سیاسی بود؟

بله! شاید هم ضد سیاسی بود. یعنی خیلی حرفی از مسائل کلان مملکت و سیاست مملکت آن جا نمی دیدم. اصلا قرار هم نبود باشد . اما خوب پرداختن به مسائل فرهنگی و هنری هم گاهی شما را به سمت و سویی می برد که ناخودآگاه سیاسی می شوید. آقای گرگین خیلی حواسش بود که این اتفاق نیفتند. چپ بازی ، توده ای بازی، راست بازی و افراطی گری در کار تماشا نبود. این مجله خیلی مجله سلامتی بود. این بهترین توصیف است : مجله سلامت.

اگر نخواهیم تماشا را کشکولی از مطالب گوناگون از نویسندگانی با گرایش ها و دیدگاه های مختلف ارزیابی کنیم و اگر بخواهیم رد کلی یک نگاه را که بر این نشریه حاکم بوده پیگیری کنیم . آن دیدگاه چیست؟

می توانم بگویم که تماشا یک مجله صد در صد نوگرا بود . یعنی اگر قصه های کوتاه ترجمه می شد، قصه های کوتاهی بود از نویسندگانی که نه تنها کم تر خوانده شده بلکه حتی نامشان کمتر به گوش خواننده ایرانی آشنا بود . من وقتی از بوته زاتی ترجمه کردم گرگین خیلی خوشحال شد ، گفت این را کسی هنوز نمی شناسد، چیزی هنوز از او در نیامده است ، حتما چاپ می کنیم . می خواست کاری که می کند تا حالا نشده باشد و اگر فکرهای تازه ای بود که جای دیگری هم صحبتش بود ، به صورت نوتری ارائه کند. به نوگرایی، یافتن نو گرایان و برجسته کردن کارهای خوب نوگرایانه خیلی اعتقاد داشت و تماشا در همین مسیر حرکت می کرد.

 

لیلی گلستان یدالله رویایی بیژن الهی مجله تماشا
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین