قیمه قیمه شدن فیلم ها و محرم و نامحرم در سینما/گفته های سانسوری رویا خانم تیموریان
پنج فیلم من توقیف شده البته دو سه تا از آنها آزاد شد که کاش نمیشد چرا که همه آنها حیف شدند. همهچیز پیچیده شده و این پیچیدگی در حال بیشتر شدن است
ایران آرت : زینب کاظم خواه در جامعه فردا نوشت: تیموریان سالهاست که در عرصه بازیگری حضور دارد. او حسابی خاک صحنه خورده است و در بازیگری استخوان خرد کرده تا به امروز رسیده است.
با وجود اینکه در این چند سال چند فیلمش رنگ پرده به خود ندیده است، اما او همچنان امیدوار است و جانسختتر از آنکه بازیگری را کنار بگذارد.
همین فیلم آخر او «خانه دختر» هم که این روزها با بازی او روی پرده سینماهاست، سرنوشت خوبی نداشت و بعد از مدتها توقیف با حذف بخشهایی روی پرده آمد. نقش او در این فیلم نقش کوتاهی است، اما بخشهایی از این نقش کوتاه هم شهید شد تا بتواند اکران شود.
دوست داشتیم که بیشتر در مورد«خانه دختر»با او حرف بزنیم اما یکباره دیدیم که از هر دری حرف زدیم، بهانه مصاحبه به جای فیلم «خانه دختر» اتفاقاتی است که در این سالها در سینما افتاده است.
تیموریان در پنج سال گذشته چند فیلمش سرنوشت توقیف پیدا کردند، بعضی از آنها که بالاخره از محاق درآمدند، حذف شده فراوان داشتند و این بازیگر آرزو میکرد کاش آنها اکران نمیشدند تا لااقل احترام عواملش حفظ میشد. گفتوگوی ما را با این بازیگر بخوانید.
فیلم «خانه دختر» که یا این روزها روی پرده است، به نظر میرسد فیلمی الکن است که سر و ته آن مشخص نیست. بهنظرتان نمایش فیلمی که این همه سانسور شده چه لزومی داشت. حذف بخشهایی از فیلم باعث صدمه خوردن به فیلم شد، شما بهعنوان بازیگری که در این فیلم حضور دارید از این موضوع چه احساسی دارید؟
اتفاقاً صحنههای من خیلی حذف شده و مشکل سر همان سکانسهاست. بحثی که قصد شروع آن را داریم خیلی ریشهای است و مواردی است که بلاهای بسیاری در رابطه با آن سر من آمده است؛ از توقیف فیلم «زادبوم» که 10 سال در توقیف بود و پس از آنکه رفع توقیف شد یک بخشهایی از آن رفت و به شکل بسیار ناقص اکران شد. من در آن زمان خواهش کردم و در مطبوعات هم صحبت کردم که فیلم را ممنوع کنید زیرا به این صورت احترام عوامل و سازندگان فیلم حفظ خواهد شد. متأسفانه فیلمی که به نظرم بسیار شریف و انسانی بود قیمه قیمه شد و سوخت؛ ما از این فیلمها کم نداریم. «خانه دختر» نیز دچار همین مشکل است، فیلم «شیفتگی» من توقیف است و به بایگانی رفته و بهانههایی برای آن تراشیده میشود که اصلا عاقلانه نیستند. تکلیف ما با سینما مشخص نیست. عدهای میتوانند و عدهای نمیتوانند. به هر حال باید فهمید که ما محرم هستیم یا نیستیم؟ ما سالیان سال است که در این سرزمین کار میکنیم و پیشینه و اهداف مشخصی داریم. اگر برای کسانی که مسئول این کار هستند مشخص نشده باشد مشکل آنهاست و باید آدمهای پختهتری بیاورند که بیشتر ما را بشناسند. در رابطه با «خانه دختر» آقای محمد شایسته با من صحبت کردند. من همیشه کارهایی که انتخاب میکنم تمایل دارم جزیی از ایدهها و نظرها و دغدغههای اجتماعی خودم باشد وگرنه مرتب فیلم و سریال بازی کردن کاری ندارد. مطمئن هستم که باقی همکارانم نیز دغدغههایی دارند که بتوانند بسیاری از مسائل جوانان و مواردی که در اجتماع هست را مطرح کنند. اما اگر فیلم شکل خنثی پیدا کند ترجیح میدهم در آن بازی نکنم. من به عنوان بازیگر حتی برای یک نقش کوتاه تلاش میکنم تا بتوانم پربارتر، باکیفیت بالاتر، عمیقتر و… به آن فکر کنم، کار کنم و آن را در راستای کلیت فیلم و مفاهیمی که تماشاچی قرار است آنها را ببیند، نشان بدهم. هیچگاه این همه ترس و وحشت از فیلمهای اینگونه را درک نکردهام، چون همیشه تصور میکردم که اگر به عنوان یک تماشاچی عام به سینما بروم و فیلمهایی را ببینم که خطراتی دارد و به شکلهای مختلف هشدار میدهد بهطورقطع سپاسگزار خواهم بود، چرا که من را بهعنوان مادر خانواده در تربیت فرزندان و اجتماع بیرون آگاهتر میکند تا بتوانم مراقبت بیشتری کنم، اطلاعات خود را بالاتر ببرم و نهایتا رفاقتم و عاطفه را در خانوادهام بیشتر کنم، همچنین برای اینکه بتوانم از ناهنجاریهایی که در جامعه اتفاق میافتد جلوگیری کنم؛ این میشود وظایف خصوصی خانوادهها. خیلی دوست داشتم به کسانی که مسئول توقیف و سانسور هستند – که من نمیدانم حتما مانند مدیران دیگر فصل به فصل یا ماه به ماه تغییر میکنند که البته فرقی هم نمیکند که چه کسانی باشند و نامهایشان چیست چون همه آنها از یک روش پیروی میکنند – این موضوع را از نزدیک به آنها بگویم. زمانی که ما «زندان زنان» را کار کردیم و سه سال توقیف بود، همه نگران بودند و ما میگفتیم که داریم هشدار میدهیم که اگر در زندان این اتفاقات میافتد چطور میتوانیم به آسیبشناسان و روانشناسان کمک کنیم تا راهکار ارائه دهند. شاید باید از مهدکودک آموزشها و آگاهسازیهایی را شروع کنیم. ما انتهای کار را نشان میدادیم و حرف این بود که برای پیشگیری این کار را کنیم که این انتها بهوجود نیاید. اما همیشه این ترس و نگرانی وجود دارد که شاید مربوط به فضای سیاسی کشورمان باشد که هر چیزی- حتی رنگ – میتواند معنای سیاسی داشته باشد. برای خود من اتفاق افتاده که در روز بهخصوص با یک روسری بیرون آمدم و گفتند که طرفدار فلان شیوه هستی؟ و من هیچ چیز نمیدانستم! گفتم به خدا اگر میدانستم، اصلا چنین چیزی نیست. یعنی به دلیل پیچیدگی که در روابط، سیاست، اقتصاد و اجتماع به وجود آمده است به قدری دچار سوءتفاهم هستیم که هرچیزی یک معنا برای ما دارد، به نظرم باید همهچیز را سادهتر نگاه کرد، این فیلم هم بعد از سه سال به این شکل روی پرده رفت. این موضوع الکن بودن، تنها نظر شما نیست خیلیها این را مطرح میکنند. من دوباره فیلم را ندیدم چون دلم نمیخواست ببینم. میدانستم چه بلایی سر آن خواهد آمد، میدانستم که فیلم نامفهوم میشود. مسئولان بخش کوتاهکردن فیلم قطعا خوشحال هستند که چیزهایی را حفظ کردهاند و نگهبان بودهاند، بخش تولید فیلم هم قطعا ناراحت هستند چون فیلم معنای خود را ندارد، من به عنوان بازیگر این فیلم، نقش کوتاه و لحظاتی را بازی کردهام که در زمان مونتاژ مورد بحث بود، فیلم را در جشنواره دیدم فکر میکنم آن چیزی که هدفم بود و برایش سعی کرده بودم در مدتزمان کوتاه اتفاق افتاده بود، اما از همان صحنههای کوتاه دو بخش دیگر نیز حذف شد. من را برای صدای فیلم خواستند و رفتم، چون این بخش درآمده بود و باید صدایی را اضافه میکردم. تهیهکننده حق دارد که به هر شکل شده کار را اکران کند، زیرا سرمایهگذاری کرده و سرمایهاش سه سال خوابیده است. اگر این کار را نمیکرد نمیتوانست برای موقعیتها و فیلمهای دیگر سرمایهگذار باشد. خب سینمای ما هم تقریبا خصوصی شده و تهیهکنندگان و کارگردانان حرفه و حرفشان این است که کار خود را انجام دهند، بنابراین مجبور هستند در جاهایی کوتاه بیایند، اما از یک جهت خیلی خوب است که تماشاچی و مخاطب خاص کاملا متوجه میشود که فیلم سانسور شده است. من حرفم این نیست که نقشم در فیلم کوتاه شده، با اصل کوتاه کردن فیلم و سانسور آن مسئله دارم. به نظرم این اتفاق مسئلهای است که ما را آزار میدهد نه تعداد سکانس و پلانهایی که بازیگر درآن حضور دارد.
ما این مسائل را در جامعه و روزنامهها میبینیم، چرا این حساسیت وجود دارد که اینها به سینما بیایند؟ یعنی مدیوم سینما یا ادبیات آنقدر تأثیرگذار هستند؟ وقتی ما مستقیما یک چیز را میبینیم و آنقدر تحتتأثیر قرار نمیگیریم، آیا سینما اینقدر قدرت دارد که آن تأثیر برنده و منفی را روی مخاطب بگذارد؟
بهتر است به این حرف کلیات بدهیم و بگوییم تأثیر هنر در هر جامعهای. تاریخ هنر نشان داده که خیلی اتفاقات بزرگ با هنرهای مختلف افتاده است و لزومی ندارد به آنها اشاره کنم، اما قطعا تأثیرگذار است، ولی در دنیای امروز با بستر اطلاعات موجود، چیز شخصی و خصوصی وجود ندارد. هر چقدر هم بخواهید نمیتوانید در سینما، تئاتر، حتی هنرهای شخصیتر، فردیتر مانند شعر، نقاشی و… جلوی فضای آزاد و مجازی را بگیرید. یعنی کسی که فیلمی را میبیند کاملا با آگاهی از سالن بیرون میآید. چون خبرهای خیلی بدتر از چیزهایی که در فیلم بود هرروز در فضای مجازی وجود دارد. فکر میکنم تلاش بیهودهای است، زیرا در حال حاضر در هر شهر، بخش و روستای کوچک نیز یک دیش ماهواره وجود دارد و جوانانی که خواستار گرفتن اطلاعات جدید و جهان بزرگتر هستند از طریق موبایل سعی میکنند با بهروزتر کردن اطلاعاتشان همپای جامعه پیش بروند حتی اگر شرایط اقتصادی سختی داشته باشند و به هر شکل علمی و هنری سعی میکنند خود را به جهان بزرگتر متصل کنند. نمیدانم این اتفاق تا چه زمانی ادامه دارد، اما به نظرم به عنوان کسی که چند کار کردم و توقیف شدند بعد از رفع توقیف، دعا میکردم کاش از توقیف درنمیآمدند، حداقل احترام ما حفظ میشد. سعی میکنم به نوعی خود را قانع کنم، اما ممکن است خیلیها ظرفیت من را نداشته باشند. اینگونه میشود که این شبهه پدید میآید که چرا باید تلاش کنم؟ یک متن را به من میدهند و حفظ میکنم و جلوی دوربین میروم، اینها یا درمیآورند یا نمیگذارند، این میشود که سینما یا هنرهای دیگری که داریم خنثی و صرفا سرگرمکننده هستند. من اعتقاد دارم بخشی از هنر و سینما، سرگرمی است و بخشی از آن حرفهایی است که شما قصد زدن آن را دارید. اینگونه میشود که آدم کمکم با ضعیف شدن انگیزه روبهرو میشود، من که مقاومت کردم و سعی میکنم درست حرکت کنم، اما همه قرار نیست ظرفیت من را داشته باشند. تصور میکنم عوارض خیلی زیادی دارد که مسئولان در سینما خیلی به این عوارض توجه نمیکنند، مثلا در مقابل یک فیلم میایستند و تبلیغات آن را پایین کشیده و به آن توهین میکنند، بعد میبینی که فیلم آنطور که میگفتند نیست؛ بلکه فیلمی است که چون سروصداهایی کرده، مطرح شده است و فیلم در حد سروصدا یا مطرح کردن نیست، بلکه یک فیلم متوسط رو به پایین است که یکسری لودهگری در آن وجود دارد و نه هنر محسوب میشود و نه سیاسی است، بنابراین خودشان سبب میشوند خیلی از فیلمها به این شکل تبلیغات وسیعتری داشته باشند زیرا دهانبهدهان، گوشبهگوش و در مطبوعات میچرخد. به این ترتیب عوارض خیلی زیاد است، نمیدانم چرا به این مسئله توجه نمیشود؟!
شما از گذشته «زندان زنان» را داشتید که چند سال توقیف بود، بعد «زادبوم»، «خانه دختر»» و «شیفتگی» و … احتمالا سوژههایی که شما را جذب میکنند سوژههایی اجتماعی و منتقدانه هستند. آیا هنگام انتخاب میدانید که قرار است این اتفاقات برای فیلمهایتان بیفتد یا خیر؟
به هیچعنوان. همیشه گفتهام متن خوب، کارگردان خوب و گروه خوب؛ تفاوتی ندارد که در سینما، تئاتر یا تلویزیون باشد و همچین نقشی که قرار است بازی کنم چقدر میتواند تأثیرگذار باشد. ما در این 37، 38 سال خطقرمزهایمان را بلدیم و میشناسیم، فقط نمیدانیم تا زمانی که فیلم پخش میشود مدیریت چقدر عوض خواهد شد و خط قرمز آن مدیر عقبتر است یا جلوتر؟ در این مورد یک مقدار دچار تراژدیکمدی میشویم، زیرا بهقدری مدیریتها تغییر میکنند که آدم گیج میشود. بعضی اوقات یک مدیر را میتوان قانع کرد و او سعی میکند که خیلی نرم به قضیه نگاه کند اما بعضی از مدیرها اینطور نیستند و خط قرمزهایشان به قدری تنگ میشود که آدم یاد دهههای بسیار دور میافتد درحالی که از دهههای دور تاکنون، اتفاقات بزرگی در مسائل سیاسی، اجتماعی و جهانی ما افتاده و نمیتوان به آن شکل نگاه کرد، به نظرم این مسئله یک مقدار واپسگرایی است که لازمه امروز ما نیست.
چیزی که در «خانه دختر» احساس میشود این است که در جامعه مدرن امروزی تهران کمتر اتفاقی که در فیلم افتاده را میبینیم، یعنی ممکن است در شهرستانی هنوز این ماجرا اتفاق بیفتد یا حتی در همین تهران اما مختصات شخصیت فیلم که دختری امروزی و دانشجو در شهر مدرن تهران است کمی غیرواقعی است. آیا شما بهعنوان فردی که به سوژههای اجتماعی علاقهمند هستید، به نظرتان پرداختن به چنین موضوعی در جامعه مدرن امروز با این جزییات فعلی واقعی است؟
بله من میگویم وجود دارد و واقعی است، به دلیل اینکه من جامعه را بیشتر در شکل ظاهری مدرن میبینم تا عقیدتی یا آرمانی. به نظرم ما بیشتر به ظاهر مدرن شدهایم. پوشش، کلامهایی که خیلی روشنفکرانه باشند، ماشینهای آخرین مدل و… ما از وسایل مدرنیته استفاده میکنیم اما در کنه قضیه، وقتی به مسائل شخصی و خصوصی بازمیگردیم اتفاقا به همین شکل است، شاید به این تندی نباشد. ما وارد مقولهای از قشری شدهایم که هنوز این مسئله در آنها وجود دارد. یعنی همان آدمها حتما به ترکیه و دوبی میروند، حتی نوع لباسهایشان متفاوت است. حتی من از آقای شهرام شاهحسینی خواهش کردم که در ماشین که منتظر هستم به من اجازه دهد با آینهای ظریف و کوچک به خودم نگاه کنم. این خانم صورتش را عمل کرده و ابروهایش را تتو کرده است، پس این متعلق به جامعه مدرن است که البته به کجراهه میرود. از این لحاظ مدرن است که تتو میکنیم، مژهمیگذاریم و صورتمان را میکشیم، اما در نهایت به مسائل سنتیمان برمیگردیم. همه سنتهای ما بد نیستند بلکه یکسری از سنتهای ما خیلی خوب، عاطفی و زیباست. بخشی از آنها با مدرنیته امروز زمانه ما تطابق ندارد، در واقع ما بین مدرنیته و سنت گیر کردهایم به همین دلیل میگویم که جامعه ما بیشتر در شکل ظاهری مدرنیته است.
اتفاقاتی که در روند توقیف میافتد سبب نمیشود که شما قدمی به عقب بردارید و نخواهید بازی کنید؟ شما تئاترهای زیادی در پرونده خود دارید و بین سینما و تئاتر فعالیت میکنید. این دلسردی در سینما سبب نمیشود که به تئاتر برگردید یا باعث نمیشود فکر کنید که دیگر سینما نه؟
من اصلا اینگونه فکر نمیکنم، بلکه میگذارم اتفاقی که باید پیش بیاید. دنبال آن نمیدوم که تئاتر یا فیلم بازی کنم، صبر میکنم. تئاترهای زیادی به من پیشنهاد میشود، اما باز هم تمایل دارم اجرایی تأثیرگذار را که تماشاچی از آن لذت ببرد و تعمق داشته باشد بازی کنم. هدف تئاتر، زنده بودن و زندگیاش است. آرزویم است که سالی یک تئاتر کار کنم. فکر میکنم با بازی در یک تئاتر منسجم، درست و خاص، میتوانی خودت را بازسازی کنی، چون در طول زمان ممکن است بخشهایی از کار شما ضعیفتر شود و چون از آن استفاده نکردهاید اشکالات خود را متوجه نشدهاید، تئاتر به من برای سرپا و سرحال نگاه داشتن خیلی کمک میکند.
معمولا نقشهایی که به شما پیشنهاد میشود در یک رده هستند جز چند کار مثل «شیفتگی» که نقش خیلی متفاوتی را بازی کردید، خیلی از نقشهایتان مثل هم است. این بر چه اساسی است؟ آیا خودتان تمایل دارید که آن نقشها را بازی کنید یا این چیزی است که کارگردانان تمایل دارند؟
من هیچ محدودیتی برای خودم قائل نیستم و تشنه این هستم که مانند هر بازیگر دیگری شخصیتهای مختلف را تجربه کنم، اما طبیعتا به دلیل محدودیتها و سانسور سناریو، محدودیتها هنگام فیلمبرداری که از طریق مدیران اتفاق میافتد و محدودیت موضوعات، آنچه راجع به زنان نوشته میشود معمولا یک شکل دارند و باعث میشود که همه نقشها یک شکل باشند یا شاید ما یک شکل بازی میکنیم. به خاطر همین من تشنه این هستم که تجربیات جدیدی داشته باشم، اما سعی کردهام که انتخابهایم متنوع باشد و طبیعی است که وقتی سناریوهای خیلی خوب راجع به خانمها نوشته میشود، بازیها هم متنوع میشود. الان اوج نوشته شدن فیلمهایی برای دختران و خانمهای خیلی جوانتر است و نوشتن نقشی در مورد خانمهای میانسالی مانند من و همردیفهای من کمتر پیش میآید و اگر پیش بیاید و خیلی خوب باشد قبل از اینکه به من فکر کنند نقش را بردهاند.
خاطرم است شما در سالهای گذشته گفته بودید که شاید در 60 سالگی بخواهید کارگردانی کنید، هنوز به این فکر میکنید؟
هنوز 60 ساله نشدهام. بهنظرم کارگردانی و آن چیزی که الان اتفاق میافتد که هر کسی در هر عرصهای وارد شده اشتباه بزرگی است. شاید تجربیات خیلی بزرگ و خوبی باشد، اما نمیشود به هر شکل و نوعی آنطورکه فلان ارگان، نهاد و جشنواره میپسندد فیلمی را بسازم و سروصدایی بکند و بعد نام خود را فیلمساز بگذارم، همانطور که درصد بیشتری از فیلمسازان جوان ما در فیلمهای اول خود موفق بودند و در فیلمهای بعدی آن پختگی وجود نداشته، زیرا موضوع یا تکراری است یا اتفاقی که باید نمیافتد.
در دولت جدید آیا اتفاق خوبی در سینما افتاده است یا خیر؟
فکر میکنم دولت جدید در 4 سال ابتدایی سعی کرده همهچیز را به حالت اولیه بازگرداند و 4 سال بعد بتواند یک چیزهایی را روی آنها بنا کند، اما به دلیل اینکه آن اشتباهات در دو دوره ریاستجمهوری قبلی خیلی فاحش و بزرگ بودند، آنقدر دامنهاش وسیع است که در دوره دوم ریاستجمهوری و دولت هم همچنان کاستیها وجود دارد. فکر میکنم تکلیفمان روشن نیست، یعنی چیزی را که من امروز قبول میکنم و میگویم این را کار کنیم، میگویند نه، چون مدیریت تغییر کرده و فلان آقا آمده، او با این آدم یا موضوع مشکل دارد، بنابراین بالاجبار آن را کنار میگذاریم. بعد موضوع دیگری که مدنظر این مدیر یا گروه باشد ساخته میشود که هنگام اکران، گروه دیگری از مدیران حضور پیدا میکنند و ما نمیدانیم تکلیفمان چیست. سالها پیش مصاحبه کردم و گفتم که تکلیفم را نمیدانم، دورهای نقش مادر شهید بازی کردم، آن دوره خانمهایی که به آنها میگویم خانمهای معاشرتی مدنظر بودند. آمدم یک مقدار زنان بازتر و راحتتر را بازی کردم به مادران شهید یا فیلمهایی که مربوط به جانبازان و شهداست توجه کردند، من به طنز گفتم که شما اول مشخص کنید که داوری و مدیریت جشنوارهها با چه کسانی است و ما آن فیلمها را انتخاب کنیم. چون بلای این 10 سال اخیر سرمان نمیآمد که 5 فیلم من توقیف شود البته 2، 3 تا از آنها آزاد شد که کاش نمیشد چرا که همه آنها حیف شدند. همهچیز پیچیده شده و این پیچیدگی در حال بیشتر شدن است. این ماجرا خیلی بد است و در حال لطمه زدن به همه ماست.
به عنوان بازیگر این فیلم آیا خودسانسوری را که کارگردان یا فیلمنامهنویس باید داشته باشد قبول دارید یا اینکه ترجیح میدهید فیلمی ساخته شود و در آنجا سانسور شود؟
من با خودسانسوری بهشدت مخالف هستم.
اگر خودسانسوری نباشد در طرف دیگر دچار مشکل خواهید شد؟
باید دید مدیری که در آن زمان وجود دارد چه کسی است، شاید مسائلی که تصور میکنیم در مدیریت قبلی سانسور میشده است، اینجا نشود. من با آن مخالف هستم. در فضای محدود نگرانکننده عقب و جلو شدن خط قرمز مگر میشود کار هنری کرد؟ آیا این کار هنری است؟ شما باید آزادانه نسبت به چیزی که جامعه تحمل آن را دارد، کار هنریتان را انجام دهید.
پس با این اتفاق سانسور کردن فیلمها که در واقع منعکسکننده جامعه است، دیگر واقعیت جامعه در فیلمها انعکاس پیدا نمیکند؟
خیر، اگر هم بشود بهقدری مخدوش است که تماشاچی خیلی متوجه آن نخواهد شد.
پس مخاطب از کدام رسانه باید اینها را دریافت کند؟
نمیدانم، به نظرم این توهین به تماشاچی است. تماشاچی است که باید معترض باشد، زیرا این سابقه را داریم که در رابطه با فیلمهای خیلی خوبی مانند فیلمهای آقای فرهادی و یکسری از بزرگان دیگر، مردم پاسخ خیلی خوبی دادند، پس مردم میشناسند و مشتاق کار خوب هستند، تقصیر فیلمسازان نیست و این ما هستیم که گاهی اجازه نمیدهیم. شرایط موجود اینگونه است. یک فیلمساز فیلم خیلی خوب باکیفیتی میسازد و بلاهای متعددی مانند مطالبی که از ابتدا آنها را دوره کردیم بر سرش میآید و فیلم با اقبال خوبی روبهرو نمیشود، بنابراین مجبور میشود برود یک فیلم سبک، کمدی یا کمدی سخیف بسازد که خوب بفروشد تا پول خود را دربیاورد و بتواند سرپا بماند، زیرا دولت به فیلمسازی کمکی نمیکند. با این شرایط چه سرمایهگذاری جلو خواهد آمد؟ کسی جلو نمیآید و به این ترتیب ما سرمایهگذارانمان را از دست میدهیم.
این سوال در ذهن من هست که آقای فرهادی میتواند با شیوه جدیدی سانسور را دور بزند، کاری که در ادبیات هم بعضی نویسندگان ما این کار را انجام میدهند، اما یکسری فیلمسازان نمیتوانند این کار را بکنند و عادت به مستقیمگویی دارند. هنگامی که هیچ راهی باقی نمیماند چرا فیلمسازان ما به غیرمستقیم گفتن مسائل اجتماعی رو نمیآورند؟
در هر حرفهای استثناها وجود دارند، اما استثنا قاعده نیست. آقای فرهادی در سینمای ما یک استثنا هستند، اما قاعده نیست. همانطوری که بسیاری از جوانان ما روش ایشان را در پیش گرفتهاند و موفق نبودند. این مسئله برمیگردد به آنکه هرکسی میتواند کارگردان یا فیلمساز شود؟ آیا میتوانم بهراحتی دست دخترم که از بچگی تئاتر و پشتصحنه دیده و شنیده دوربین بدهم؟ قصه هم تا دلتان بخواهد بلد هستم، میدهم یکی بنویسد و میخرم میدهم بچهام بسازد و برود فیلمساز شود، یا برای خودم یک کلونی درست کنم، شما و دوستان دیگر را بیاورم بگویم میخواهم فیلم بسازم شما بازی کنید، فیلم بگیر و عکاسی بلد هستید با همین دوربین هم میشود درصورتی که این روند درست نیست. در تئاتر هم این اتفاق افتاده است. من سابقه این را دارم که نزدیک جشنواره فجر تئاتر به من زنگ زدند و یک گروهی 10 روز مانده به جشنواره گفتند به ما کمک کن که 10روزه تئاتر ببریم روی صحنه، گفتم مگر 10 روزه تئاتر روی صحنه میبرند؟ درست است که سرعت زمان در همهجای دنیا وجود دارد ولی کسی که میخواهد تئاتر حرفهای کار کند حداقل یک ماه با ساعات زیاد زمان نیاز دارد. ایشان گفتند ما پارسال همینطور کار کردیم به ما جایزه هم دادند، چه پاسخی میتوان داد؟ هیچ نظارت و ارزشیابی وجود ندارد و فقط مانند این است که قرار است خیل عظیمی باشند تا بگویند ما این همه جوان کارگردان و مستعد داریم، درصورتی که همه مستعد نیستند و بعضیها خیلی بیدلیل وارد شدهاند که بتوانند از کانالهایی وارد جریانهایی بشوند و بتوانند با تبلیغات و پول برای خودشان اسم و رسمی بخرند، آن هم کوتاهمدت است و تاریخمصرف دارد اگر لازمشان نداشته باشند آنها هم اوت میشوند. به همین دلیل است که میگویم همهچیز پیچیده است. الان طبق آماری که دارم 60 تئاتر طی روز در کل تهران اجرا میشود، این عالی است اما نظارتی در مورد سالنها، کیفیتها و… وجود ندارد. یک چیزهایی خوانده میشود و یک سالن پول میگیرد و پول میدهند، جمع میشوند و دانشجویی در یک سالن کوچک تمرین و اجرا میکنند ما آنها را تحسین میکنیم که کار کنید آنها هم باورشان میشود، در سال دو اجرا دارد دو سال دیگر 3 تا اجرا میرود و در سال سوم کارش، اگر به این فرد بگویید که سالن حرفهای نمیدهم، میگوید که من حرفهای هستم و 4 کارم روی صحنه رفته و کارگردانی کردهام، به این دلیل است و هیچ راهکاری وجود ندارد و هر روز هم در حال بدتر شدن است.
آیا با وضعیت کنونی تصور میکنید که در این چند سال اتفاق خوبی در سینما بیفتد؟
من همیشه آدم امیدواری هستم، من میگویم زمانبر است، اما هر چقدر هم که آشفتگی وجود داشته باشد آن اتفاقی که باید، برای آدمها میافتد. در این آشفتگی بوده که استثنایی مانند فرهادی ظهور پیدا کرد، فکر میکنم به دلیل همین شرایط موجود مورد بحث چند سال یک بار هم یک برجسته جهانی داشته باشید همچنان امید وجود خواهد داشت.