از ادبیات فقط انگشتش را فهمیدند
یادداشت صابر محمدی
ایرانآرت، صابر محمدی: از شما چه پنهان که این روزها با جمعی از دوستان نشستهایم به خواندن «تاریخ بلعمی». اینکه مینویسم «از شما چه پنهان»، به خاطر این است که میترسم نکند بین شما هم کسانی باشند مثل دوستان ما که بگویند شما را چه به این غلطها! حالا چرا؟ چون شما که غریبه نیستید، برخی از ما دانشجوهای زبان و ادبیات فارسی، آنقدر از رخوت و رکود دانشکدههایمان عاصی بودیم که مدتها پس از اتمام تحصیل، سراغ متون کهن خودمان نرفتیم. عجب اشتباه کودکانه و لجبازی کاهلانهای! مقصر که این متون نبودند؛ آنهایی بودند که به جای تاکید بر ظرافتهای زبانی بیهقی، قصه محمود برایمان تعریف میکردند: «چی شده چی شده چی شده، محمود برگشت گفت فلان!» یا آنهایی که به جای یاریرساندن به ما در درک زیباییشناسیهای نوین، صنایع منسوخ و فریزشده ادبی را با آب و تابی از سر ارتجاع به خوردمان میدادند، یا آنها که به جای کشاندن ما به لابیرنتهای شگفتانگیز شعرهای بیدل دهلوی، بیتها را برایمان معنی میکردند و آخر هر جمله هم مثل معلمهای دوره دبستان میگفتند: «نقطه سر خط!»
حالا نشستهام به آن روزها فکر میکنم؛ از اشتیاقی که نتوانستند در ما بکشند اما آنقدر پر و بال این اشتیاق را چیدند و به پای نمره و چوبخط و سیستم فشل و احمقانهاش ریختند که مدتها لازم باشد تا دریابیم مقصر خود ادبیات نبود؛ آنها بودند. آنها که صرفا کارمندان تماموقت ادبیات فارسی بودند و از ادبیات فقط انگشتشان را میفهمیدند؛ برای اینکه صبح روی دستگاه بگیرند و وارد شوند و عصر دوباره به همان دستگاه مماسش کنند که از دانشگاه خارج شوند. به هر حال دیگر باید تمام کرد؛ نمیخواهم دیگر آن سالها را مرور کنم. میخواهم به ادبیات کلاسیکمان دوباره سلام کنم. بگویم کجا بودید عزیزان دلم؟ دیدید چگونه شما را از من گرفته بودند همه این سالها. دیگر نمیگذارم کسی بین من و شما جدایی بیاندازد.
«تاریخ بلعمی» را انتخاب کردهام برای این بازگشت عاطفیام. بخوانیدش. کارستانِ ابوعلی بلعمی که در میانههای قرن چهارم دست گذاشت روی تاریخ مفصل طبری و فارسیاش کرد؛ عجب فارسیای! رشکبرانگیز... نترسید از اینکه لغاتش شما را مدام به دهخدا و معین و سخن بکشاند. از این خبرها نیست؛ پر از سادگی و امروزینگی است این متن. حیرت میکنید از اینکه مگر میشود در آن قرن، طوری نوشت، آن هم تاریخ را از ابتدای آفرینش، که امروز بشود خیلی راحت خواندش و لذت برد. اگر شما هم ـ دور از جانتان البته ـ چند سالی را در فترتی چنین سپری کردهاید، حالا وقت بازگشت است. از من میشنوید، تاریخ بلعمی، میانجی خوبی است برای آشتی.
[این یادداشت، پنجشنبه یازدهم مردادماه، در روزنامه جام جم منتشر شده است.]