کد خبر: 13321 A

آقای "ممنون"، ممنونم

آقای "ممنون"، ممنونم

حسین هاشم پور

ایران آرت : حسین هاشم پوراشک که در چشمان آقای "پرویز ممنون" جمع شد، دلم هری ریخت پایین، از کارگاهش در بوشهر، نه سال پیش پرسیده بودم و او به یاد روز جدایی از آن بچه ها افتاده بود، عکس دستجمعی شان و "مرغ سحری" که با هم خوانده بودند؛ و این که دلش لک زده برای کارگاهی در اصفهان که نمی شود و نمی شود و نمی شود؛ واقعا چرا؟! 

یک:

عصرگاه یکشنبه ، آقای پرویز ممنون به هنرآنلاین آمده بود، چند ساعتی پس از رونمایی کتابش " تاریخ تئاتر اصفهان" در تئاتر شهر تهران؛ 

خواننده این ستون لابد ایشان را می شناسد: استاد بزرگانی مانند عزت الله انتظامی و سوسن خانم تسلیمی؛ بزرگی که چهل سال است مقیم اتریش است و سنت نقالی ایرانی را به زبان آلمانی در اروپا روی صحنه دارد؛ اینها اولین اطلاعاتی ست که جستجوی ساده در Google به شما می دهد اما پرویز ممنون بسیار بیشتر از اینهاست؛

همه از دانش و اعتبار او باخبرند اما سالهاست در ایران کار اجرا نکرده است.

دو

استاد شیفته زادگاهش اصفهان است؛ دلش می خواهد کاری برای همشهریانش بکند؛

یاد "شب های نقل اصفهان" که دهه هشتاد راهش انداخته بود از زبان شیرینش نمی افتد: "مرشد ترابی را برده بودم آنجا و تازه می خواستم از هوشنگ مرادی کرمانی بخواهم بیاید" قصه های مجید" را بخواند، سعید پورصمیمی بیاید و آقای ثابت کسایی (که ایشان را همراهی می کرد) با این صدای زیبایش نمایشنامه برای مردم بخوانند، همیشه همه می گویند به به، بله بله، حتماحتما، اما هیچ وقت نمی شود، کمااینکه دیگر تا امروز نشده است. " 

و به شدت گلایه دارد از وضعیت تئاتر در اصفهان :"مثل زاینده‌رود شده شوره‌زار و سنگلاخ؛ ارشاد، شهرداری و حوزه هنری متولیان تئاتر در اصفهان هستند و در این رقابت بزرگ هیچ کدام کاری نمی کنند، خیلی به ندرت تئاتری روی صحنه می رود و... "

پرویز ممنون

سه-

" گروه کوچکی در وین دارم، به جای تئاتر، روایت گری می کنم، فکر می کنم من نمی توانم در آنجا داعیه تئاتر داشته باشم اما می توانم ادعا کنم از سرزمین قصه ها می آیم و خودم روایت گری را برگزیدم، مخاطبان خودم را دارم و حدود چهل پنجاه شب در سال روی صحنه هستم؛ از روایت هایم از لیلی و مجنون تا شهرزاد و خسرو و شیرین به زبان آلمانی سی دی درست کرده ام، مثلا همین شهرزاد با ارکستر فیلارمونیک گراف است، اینها روی سایتم هست و مورد توجه قرار گرفته،

جالب است بدانید توریست های آلمانی زبانی که می آیند ایران، حسابی این سی دی ها را سفارش می دهند، باید نامه هایی که برایم می نویسند را بخوانید؛ همه شان، بدون استثنا اول مردم ایران را ستایش می کنند و می گویند چقدر نازنین اند( و باز بغض می کند). 

چهار-

پرسیدم در این چهار دهه از گروه تان برای حضور در جشنواره تئاتر فجر دعوت شده است؟ 

تعجب می کند و می گوید:" نه، اجراهای ما آلمانی ست،تازه داستان های ایرانی را بیایم اینجا آلمانی اجرا کنیم که چه بشود؟" 

پنج -

بدیهی بود اولین پرسشم از دکتر ممنون این باشد که "چرا برای زندگی به ایران بر نمی گردد؟" او مکثی کرد، و گفت:" من اونجا هستم چون می توانم کار کنم، اونجا لوکوموتیو تئاتر روی ریل است اما اینجا همکاران می گویند لوکوموتیو روی شن است."

می گوید:" اونجا با سوبسیدی که دولت برای فقط بیست شب تئاتر در سال به گروهها می دهد می شود همه سال را زندگی کرد؛ البته به این مبلغ باید پول بلیت فروشی هم علاوه شود، به من هفت سال اول حضورم این سوبسید را نمی دادند اما وقتی به آنها ثابت شد من دارم به صورت حرفه ای این کار را می کنم به من هم داده اند و تا امروز هم هر سال این سوبسید را گرفته ام، موظفم بیست شب در سال در وین تئاتر روی صحنه ببرم که من حدود چهل پنجاه شب این کار را می کنم" ؛ 

و من با خودم می گویم چه کاری ست، پیرمرد برگردد اینجا چه کار کند؟ آنجا پرچم فرهنگ ایران را به آلمانی برافراشته از سرمان هم زیاد است.

وقت رفتن تذکر می دهد:" لطفا ننویسد پروفسور ممنون، همین صفت آرتیست برامون کافی ست" ؛

اشاره اش به عنوان افتخاری "پرفسور" است که سه سال پیش رییس جمهور اتریش به او اهدا کرد.

 

-این یادداشت هم زمان در روزنامه شرق ص 14 به چاپ رسیده است. 

 

حسین هاشم پور حسین عبدالهاشم پور پرویز ممنون
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین