کد خبر: 10170 A

با ما مثل فرزندان ناخلف جامعه برخورد می‌کنند/ جهان تئاتر ما آماتوری است/ شهرزاد قصه های من فروغ فرخزاد است

با ما مثل فرزندان ناخلف جامعه برخورد می‌کنند/ جهان تئاتر ما آماتوری است/ شهرزاد قصه های من فروغ فرخزاد است

کارگردان نمایش «فروش ساراپینا» با اشاره به برخوردهای نامناسب در این حوزه گفت: طوری با ما برخورد می‌کنند انگار فرزندان ناخلف جامعه هستیم.

ایران آرت: محسن حسینی، کارگردان تئاتر «فروغِ ساراپینا» در پاسخ به این سوال که چرا با وجود موقعیت در ایران مشغول به کار است، گفت: از هر 10 نفر، 9 نفر این سؤال را از من می‌پرسند و پاسخ این سؤال هم همیشه برای من روشن است؛ من دغدغه دارم و به همین خاطر در ایران مانده‌ام.

وی افزود: سابقه من در عرصه تئاتر پست مدرن، تئاتر تجربی، دراماتورگی، پرفورمنس و... بر کسی پوشیده نیست و همه می‌دانند که من 25 مقاله نوشته‌ام؛ کاری که خیلی از اساتید هیأت علمی دانشگاه‌های مطرح تهران هم نمی‌توانند انجام بدهند. اگر حمل بر خودستایی نباشد، باید بگویم که آدم‌هایی مثل من، معنای استراتژیک و اعتبار این سرزمین هستند. وقتی از تلویزیون می‌آیند و مرا به نقد و کارشناسی برنامه‌های مختلف دعوت می‌کنند، حتماً یک دلیلی دارد. دلیلش هم این است که من شیک هستم و توانایی صحبت کردن دارم. آقای قطب‌الدین صادقی می‌گفت من و شما اجازه اشتباه کردن نداریم و باید به غایت درست صحبت کنیم. به همین خاطر است که از تلویزیون به سراغ من می‌آیند. اما نمی‌دانم چرا در تئاتر با امثال من برخورد دوستانه‌ای ندارند. انگار ما فرزند ناخلف این جامعه هستیم که به ما بودجه نمی‌دهند.

این کارگردان تئاتر ادامه داد: عده‌ای سعی می‌کنند مرا از تئاتر بیرون بیندازند و بگویند ایشان به درد ما نمی‌خورد اما نمی‌توانند این کار را انجام بدهند. من همیشه دغدغه‌مند بوده‌ام و کار جدی برایم اهمیت دارد. برای من خیلی مهم است که در این سرزمین که مفهوم هم‌سرایان در آن گم شده، برای هم‌سرایان می‌نویسم یا این‌که به موسیقی نمایش‌هایم اهمیت می‌دهم. الان هر کسی نمایشنامه‌ای از برشت را روی صحنه می‌برد، موسیقی آن را حذف می‌کند و کنار می‌گذارد. چطور ممکن است؟ اجرای نمایشنامه‌های برشت بدون موسیقی محال است. برای من این چیزها مهم است و به نظرم آدم‌هایی مثل من باید در وطن‌شان بمانند و کار کنند.

حسینی با اشاره به نقش تاثیرگذار دیگر روشنفکران در طول دوره های تاریخی به هنرآنلاین،گفت: فروغ فرخزاد هم می‌توانست از ایران برود و در آلمان زندگی کند اما در ایران ماند و من هم فکر می‌کنم باید بمانم؛ حتی اگر یک بودجه 20 میلیون تومانی به من بدهند و این بودجه هیچ کجای کار مرا نگیرد. وقتی وزیر فرهنگ و ارشاد افتخار می‌کند که هر شب 118 تئاتر در تهران روی صحنه می‌رود، برای من دو مسأله مطرح می‌شود. یکی این‌که کیفیت این تئاترها چگونه است؟ دومین مسأله هم این است که دولت چه کمکی به وجود این همه تئاتر کرده که الان به آن افتخار می‌کند؟ این‌ها همه مشکلاتی است که در تئاتر ما وجود دارد اما من علیرغم تمام این مشکلات، به خاطر دغدغه‌ای که برای اجرای کارهای هدفمند و جدی دارم، در کشورم می‌مانم و لابلای آن دو ماه هم به آلمان می‌روم تا آپدیت شوم.

وی اظهار کرد: جهان تئاتر ما جهان آماتوری است و با جهان حرفه‌ای فاصله زیادی دارد. الان پروژه "سی" یک پروژه موفق است که هر شب روی صحنه می‌رود و مردم هم به تماشای آن می‌روند. در این پروژه فقط یک میلیارد تومان خرج لوکشین شده و الان هم نوش جان‌شان دارند هزینه آن را در می‌آورند. جهان حرفه‌ای امروز تئاتر را پول مشخص می‌کند و وزارت فرهنگ و ارشاد قصد ندارد گامی در این زمینه بردارد و این اتفاق خوبی نیست.

این کارگردان تئاتر درباره دلیل توجه به مشکلات زنان اظهار کرد: در ایران سختی‌های زیادی وجود دارد که تئاتر وظیفه دارد به آن‌ها بپردازد. اصلاً اگر این سختی‌ها نباشد، تئاتری‌ها ایده‌ای برای کار کردن ندارند. یکی از دلایلی که این اجازه را به من نمی‌دهد که از این‌جا بروم، شرایطی که در جامعه من برای زنان به وجود آمده است. البته مشکلاتی که زنان دارند، فقط مختص ایران نیست و کشور پیشرفته‌ای چون آلمان هم گلی بر سر زنان نزده است. درست است که خانم آنگلا مرکل صدراعظمی آلمان را برعهده دارد اما در این کشور فقط 8.5 درصد جمعیت اساتید زنان هستند. البته وضعیت آن‌ها به مراتب از وضعیت ما بهتر است ولی به هر حال مشکلاتی که زنان دارند، مشکلات جهانی است.

حسینی ادامه داد: در ایران نیم درصد اساتید را زنان تشکیل می‌دهند و همچنان همان نگاه آشپزخانه‌ای به زنان وجود دارد. این‌ها جای تأسف دارد. امیدوارم خانم ابتکار که معاونت ریاست‌جمهوری در امور زنان هستند، این مسائل را خیلی عمیق‌تر بررسی کنند. دولت و حکومت نباید مدام به زنان گیر بدهد و به جای این کارها باید اراذل و اوباش را از سطح جامعه جمع کند. این‌ها بخشی از معضلاتی است که من در تئاتر "فروغِ ساراپینا" به آن پرداخته‌ام. "فروغِ ساراپینا" بخش دوم از یک تریلوژی است که شروع آن با نمایش "دیوان غربی-شرقی" بود و پایان آن با نمایش "پانتزیلا" خواهد بود.

وی در خصوص کار بعدی خود بیان کرد: تئاتر بعدی که من روی صحنه می‌برم، نمایش "پانتزیلا" نوشته هنریش فون کلایست آلمانی است. این نمایشنامه تاکنون در ایران ترجمه نشده و من خودم آن را ترجمه خواهم کرد. "پانتزیلا" یک شخصیت اسطوره‌ای است که شهری داشت به نام "شهر زنان". زنان این شهر مزدور بودند و مردان را فقط برای یک شب می‌خواستند و صبح جنازه آن‌ها را بیرون می‌‌انداختند. البته قصه "پانتزیلا" هم همچون قصه "فروغِ ساراپینا" عاشقانه است. من در بروشور نمایش "فروغِ ساراپینا" هم نوشته‌‌ام که این قصه در ستایش عشق و هنر است. محور قصه‌های ایرانی زن است. مبنای نمایشنامه"شهرزاد و هفت قصه‌اش" که من نوشته‌ام هم داستان "هزار و یک شب" است. من شهرزاد "هزار و یک شب" را از مادرم "مهین بانو" یاد گرفتم. شهرزاد قصه‌های من خانم فروغ فرخزاد است. من از دوره دبیرستان اشعار ایشان را می‌خواندم.

این کارگردان تصریح کرد: من در دو پروژه تئاتری حضور داشتم که متأسفانه کارگردان‌های خانم آن نمایش‌ها تجربه بسیار غلط و عقب‌مانده‌ای داشتند چون نگاه‌شان یک نگاه مردانه بود. در واقع کارگردان‌های خانم در ایران برای این‌که استقلال‌شان را نشان بدهند، فکر می‌کنند که باید یک دید مردانه در کارشان غالب کنند. من در نمایش "شهرزاد و هفت قصه‌اش" از خانم سارا عباس‌پور خواستم برای‌مان نقالی کند. ایشان نقال‌خوان حرفه‌ای و برجسته‌ای هستند که متأسفانه امکانش پیش نیامد در این نمایش در کنار ما باشند اما برای کار بعدی حتماً از ایشان دعوت خواهم کرد. خانم عباس‌پور در تمرینات تئاتر "شهرزاد و هفت قصه‌اش" نقالی می‌کرد که من به او گفتم نقال مرد نمی‌خواهم. اگر این‌طور باشد مرشد ترابی خیلی خوب این کار را انجام می‌دهد. به خانم عباس‌پور گفتم می‌خواهم زنانه نقالی کنید. این کار را انجام داد و خیلی هم خوب بود. اگر شهرزاد قصه‌گو داستانش را زنانه روایت نمی‌کرد که شهریار همان ابتدا او را می‌کشت، پس حتماً شهرزاد خیلی زیبا نقالی می‌کرده که شهریار عاشقش می‌شود. متأسفانه امروز کسی "هزار و یک شب" را نمی‌خواند، در حالی‌که خورخه لوئیس بورخس، گوته و والتر بنیامین همیشه این قصه را می‌خوانده‌اند. بورخس برای این‌که این داستان را بخواند، حتی می‌خواست فارسی یاد بگیرد.

قطب الدین صادقی فروغ فرخزاد محسن حسینی تئاتر ساراپینا هزار و یکشب
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین