کد خبر: 22204 A

اتهام جاسوسی به خواننده معروف

اتهام جاسوسی به خواننده معروف

خواننده، دی‌جی، ترانه‌سرا و نوازنده آمریکایی درباره شایعات پیرامون خود توضیح داد.

ایران آرت: دوم مارچ ۲۰۱۸، آلبوم جدید موبی به نام «همه‌ چیز زیبا بود و هیچ مشکلی وجود نداشت» (Everything Was Beautiful, And Nothing Hurt) منتشر شد.

به گزارش نوا، پیش از انتشار آلبوم موبی با برایان اوک و جیل رایلی دربارۀ تاثیرپذیری آلبوم و موضوعات مطرح در آن گفتگو کردند. این گفتگو عمق افکار موبی را دربارۀ موضوعات انسانی نشان می‌دهد. او در این گفتگو دربارۀ مباحث مختلفی صحبت کرد که مهمترین بخش‌های آن را در سرفصل‌های جدا می‌خوانید.

(توضیح: بخش‌های کوچکی از این گفتگو به دلیل گذشت زمان و خارج شدن از موضوعیت حذف شده است)

چه چیزی الهام‌بخشِ نام‌گذاری آلبوم و درون‌مایه‌های آن بود؟

« من همیشه با سیاست درگیر بوده‌ام . از آنجا که در دهه شصت با هیپی‌ها بزرگ شدم می‌شود گفت از وقتی در شکم مادرم بودم عاشق سیاست بودم. بیشتر عمرم فکر می‌کردم راه‌حل‌های سیاسی راه‌حل‌های واقعی هستند، همانطور که اغلب موارد اینطور است. مثلا ازدواج همجنسگرایان، حقوق بشر و اصلاحات قانون اساسی برای ایجاد برابری‌ها. اما شالودۀ همۀ این سازوکارها – چه سیاسی باشند چه اقتصادی، فرهنگی یا حتی معنوی – ما انسان‌ها به عنوان نوعی از موجودات زنده هستیم. نمی‌خواهم مثل یک دانشجوی فارق‌التحصیل پرتکلف حرف بزنم اما چیزی که اخیرا زیاد ذهنم را مشغول می‌کند این سوال است: ما کی هستیم؟ و چرا به ارتکابِ اشتباهات بزرگ خودمان ادامه می‌دهیم؟ چون تا همین اواخر مشکلاتی که مجبور به دست و پنجه نرم کردن با آنها بودیم مسائلی خارج از کنترل و ارادۀ ما بود اما مشکلاتی که امروز، در قرن بیست‌ویکم، با آنها روبه‌رو هستیم مسائلی هستند که خود بشر آنها را ایجاد کرده و این بسیار ناراحت‌کننده است. و این همان مسئله‌ای است که عنوان آلبوم «همه چیز زیبا بود و هیچ مشکلی وجود نداشت» به آن اشاره دارد. قصد بر این بود که [این عنوان] آرمانی باشد، نه یک آرمان انتزاعی، بلکه این ایده را مطرح کند که اگر ما دست از کارهای وحشتناک‌مان برداریم، واقعا می‌توانیم چیزی شبیه بهشت را اینجا خلق کنیم.»

دربارۀ پست‌های موبی [در شبکه‌های اجتماعی] در واکنش به حادثۀ تیراندازی مدرسه‌ای در پارکلند فلوریدا.

«اگر بخواهم این حادثه را از درون ببینم و آن را به خانۀ خودم نزدیک کنم باید بگویم که خانوادۀ من در نیوتاونِ کنتیکت زندگی می‌کنند جایی که حادثۀ تیراندازی مدرسه سندی هوک اتفاق افتاد. من همیشه از طرفدارانِ – نمی‌گویم «کنترل اسلحه» بلکه بگوییم «قانونمندی اسلحه» به شکل منطقی بوده‌ام. این مسئله برای من نمونۀ بارزی از مشکلاتی است که به راحتی اجتناب‌پذیر هستند. اسلحه روی درخت سبز نمی‌شود؛ یک ای‌آر-۱۵ یک مرتبه روی زمین جوانه نمی‌زند بلکه کسی باید آن را بسازد، حمل‌ونقل کند و بفروشد. ما خیلی چیزها را کنترل می‌کنیم و گاهی به دلایل موجه و درستی این کار را می‌کنیم. مثلا اینکه به رانندگان گواهی رانندگی می‌دهیم، یا قوانینی که برای واگذاری کودکان یا حتی حیوانات وضع می‌کنیم. این موارد، همگی، نسبت به خرید اسلحه‌ای که می‌تواند با یک حرکت یک انگشت جان صدها نفر را بگیرد قواعد مفصل‌تری دارند.»

دربارۀ حضور موبی در سریال‌های بلانت تاک و توئین پیکز

«این مسئله خیلی کمک می‌کند که من اصلا علاقه‌ای ندارم یک بازیگر حرفه‌ای شوم. در واقع قصد ندارم حرفه‌ای را آنجا پایه‌ریزی کنم و از آنجایی‌که در لس آنجلس زندگی می‌کنم طبیعتا حضور پیدا کردن در صحنه یک فیلم‌برداری یا یک استودیوی تلویزیونی برایم کار ساده‌ای است… معیارم برای انتخاب یک نقش این است که کسی به من پیشنهادش را بدهد، خودم هم وقت خالی داشته باشم و نقش برایم جالب باشد. بلانت تاک علی‌الخصوص برایم خیلی سورئال و عجیب بود چون من بازیگر نیستم اما در کنار پاتریک استوارت بودم که او را از بزرگترین بازیگران زندۀ زمانۀ ما می‌دانند. تنها چیزی که می‌توانم مثال بزنم این است که بچه‌ای روی صحنۀ ووداستاک دعوت شود تا در کنار جیمی هندریکس گیتار بزند.

«بازی کردن برایم مفرح و همزمان، عجیب است و از آنجا که رویایی برای پیشرفت در آن ندارم گاهی رهایی‌بخش. خودم را بازیگر نمی‌دانم و قصد هم ندارم حرفه‌ یا رزومه‌ای در بازیگری برای خودم بسازم.»

دربارۀ ارادت و تحسین موبی نسبت به دیوید بووی

«من هم مثل خیلی‌های دیگر با اشتیاق زیاد نسبت به دیوید بووی بزرگ شدم، با عشق به دیوید بووی. او در اوایل قرن بیست‌ویکم همسایه و دوست من شد. ما با هم تعطیلات می‌رفتیم، با هم تور می‌رفتیم و با هم قهوه می‌خوردیم. من حتی کریسمس را در خانۀ او گذراندم. او بهترین هدیه‌ای زندگی‌ام را به من داد. روز کریسمس وقتی داشتم از خانه‌اش می‌آمدم گفت، “صبر کن.” و بعد رفت توی هال و برگشت و یک کلاه فدورای مشکی به من داد و گفت، “بیا. این کلاهی است که در [فیلم] «مردی که به زمین افتاد» سرم گذاشته بودم. توی کلاه نوشت، “برای موبی، با عشق، دیوید” و آن را دستم داد.

«… من زمان زیادی را با او گذراندم و ظاهرش هم این بود که فقط دوست و همسایه‌ایم. اما هر لحظه‌ای که با او سپری کردم احساس مایک میرز را در فیلم «دنیای وین» داشتم. لحظه‌ای که او الیس کوپر را می‌بیند و روی زانوهایش می‌افتد و می‌گوید: “ما شایسته‌اش نیستیم.” در حضور او فقط سعی می‌کردم خودم را حفظ کنم و در حضور شاهانۀ او عادی رفتار کنم، در حضور بزرگترین موزیسین جهان و این خیلی دشوار بود.»

دربارۀ شایعاتی که از رابطۀ او با سازمان سیا گفته می‌شد.

«فقط برای شفاف‌سازی می‌گویم؛ [ماجرا مربوط به] سازمان سیا نبود. چند دوست از سازمان‌های اطلاعاتی مختلف جهان بودند. نگرانی آنها عمدتا دربارۀ دولت ترامپ بود که دید جنگ در عراق ریاست جمهوریِ جورج بوش را نجات داد. بوش پیش از ماجرای یازده سپتامبر جایگاه افتضاحی در آمارگیری‌ها داشت و نگرانی آنها این است که ترامپ بخواهد شرایطی را ایجاد کند که در آن تبدیل به ریاست جمهور جنگ شود. بنابراین آنها، با توجه به وسعت مخاطبان من در شبکه‌های اجتماعی، از من خواستند که بخشی از این اطلاعات را انتشار دهم. بعد مردم سراغ من آمدند و از من پرسیدند که آیا من مامور مخفی‌ هستم. اگر [سری فیلم‌های] ماموریت غیرممکن را به خاطر داشته باشید در یکی از آنها تام کروز تلاش می‌کرد که لیست ان‌اوسی را بدست بیاورد و ان‌اوسی مخفف پوشش غیررسمی (مامور مخفی) است.
«منظورم این است که جاسوس بودن خیلی هیجان‌انگیز است اما متاسفانه یا خوشبختانه من جاسوس نیستم. که البته این همان جمله‌ای است که یک جاسوس می‌گوید!»

سازمان سیا ترامپ دونالد ترامپ موبی جرج بوش
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین