کد خبر: 8161 A

بهرام صادقی و داستان‌های پلیسی

بهرام صادقی و داستان‌های پلیسی

هرام صادقی جدا از داستان‌هایش تأثیر بسیاری بر نویسندگان معاصرش ازجمله گلشیری گذاشته است.

ایران‌آرت: کتاب «بهرام صادقی» که اخیرا در نشر بن‌گاه چاپ شده است، دارای مجموعه‌نقدهایی درباره بهرام صادقی است. این نقدها هرکدام نوشته نویسنده‌ای است و مهدی نوید آنها را گرد آورده است، عناوین این مقالات به‌ترتیب از این قرار است: «بهرام صادقی» نوشته سعید هنرمند، «به‌بهانه‌ی خواندن زنجیر نوشته‌ی بهرام صادقی» از ماهان معلمی، «یادداشتی بر آقای نویسنده تازه‌کار است» از آذر نفیسی، «خودکشی: نزاع خویشتن و دیگران در کلاف سردرگم» از نسیبه فضل‌اللهی، «بررسی مسئله هویت در کلاف سردرگم» از لیلا صمدی‌رندی، «داستان اذان غروب بهرام صادقی به‌مثابه‌ تمثیلی از خواندن: یک واسازی» از کیوان طهماسبیان و «مرگ و خویشتن» از نسیبه فضل‌اللهی. بهرام صادقی شاعر و داستان‌نویس نوگرای نجف‌آبادی در ١٨ دی‌ماه ١٣١٥ به دنیا آمد و در ١٦ دی‌ماه ١٣٦٣ در تهران بدرود حیات گفت. او تحصیلاتش را در زمینه پزشکی ادامه داد، اما اهمیت او در زمینه شعر و داستان‌نویسی است. بهرام صادقی اولین داستان کوتاه خود را با نام «فردا در راه است» در سال ١٣٣٥ و در مجله ادبی سخن منتشر کرد. از آثار او می‌توان به داستان‌های کوتاهِ «وسواس»، «سراسر حادثه»، «اذان غروب» و «تاثیر متقابل» که در مجله سخن چاپ شدند و «آقای نویسنده تازه‌کار است» در کتاب هفته، اشاره کرد. چاپ و انتشار این داستان‌ها شهرت قریب‌الوقوعی برایش به‌همراه داشت. اما پرآوازه‌ترین داستانش، «ملکوت» نخستین‌بار در فصلنامه کیهان هفته و کمی بعد در مجموعه «سنگر و قمقمه‌های خالی» چاپ شد و درنهایت به‌صورت کتابی مستقل در سال ١٣٥١ به چاپ رسید. آخرین داستان او «وعده دیدار با جوجوتسو» بود که در کتاب «بازمانده‌های غریبی آشنا» منتشر شد. صادقی از طرفداران ادبیات جنایی بود و اعتقاد داشت داستان‌های پلیسی داستان‌های خالصی هستند چون هیچ نوع استفاده غیرداستانی از آنها نمی‌شود، پس آنها صرفا داستان هستند و نویسنده‌ کار بسیار خوبی کرده است که بتواند داستان خود را به خلوص داستان‌های پلیسی برساند. صادقی همچنین در آثارش از طنز و کنایه و اغراق بهره برد. داستان‌های او فاقد پایانی قطعی‌اند و این امر موجب می‌شود خواننده پایان‌های چندگانه‌ای پیدا کند. بهرام صادقی جدا از داستان‌هایش تأثیر بسیاری بر نویسندگان معاصرش ازجمله گلشیری گذاشته است. مرگ از مضامین اصلی آثار صادقی است، نسیبه فضل‌اللهی در مقاله «مرگ و خویشتن» در کتاب «بهرام صادقی» در مورد مرگ‌آگاهی در داستان «با کمال تاسف» ‌می‌نویسد: «مرگ یکی از مضامین اصلی آثار صادقی است، او در مقایسه با دیگر نویسندگان ایرانی همچون هدایت و یا دولت‌آبادی نه در رثای مرگ زانوی غم به بغل می‌گیرد و نه به استقبالش می‌رود بلکه مرگ را پیامدی ضروری برای حیات می‌بیند. داستان با کمال تاسف، در مورد مردی است که آگهی ترحیم جمع می‌کند و در کنارش کارهای دیگر هم می‌کند پس او نه از مرگ می‌هراسد و نه به استقبالش میرود، آگهی‌های مرگ او را از دنیای مردگان جدا می‌کند و به بال‌وپرگرفتن دنیای او کمک می‌کنند اما در آخر داستان مرگ برای او آگهی‌های ترحیم شده و حالا او در مواجهه واقعی با مرگ گویی دلشوره مرگ به جانش افتاده و تازه فهمیده که مرگِ در راه به‌سادگی زندگی را پوچ می‌کند.»‌.

پرنیان وقفی‌پور این یادداشت را در شرق منتشر کرده است

 

بهرام صادقی رمان ملکوت سنگر و قمقمه‌های خالی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین