کد خبر: 12601 A

پرونده‌ای برای کتاب «آن‌ها با شاعری که خیلی دوستش داشتند، بد تا کردند» [دو]

مجتبا هوشیار محبوب و ضد رمانی هنجارگریز

مجتبا هوشیار محبوب و ضد رمانی هنجارگریز

در پرونده ایران‌آرت درباره رمان «آن‌ها با شاعری که خیلی دوستش داشتند، بد تا کردند» چند یادداشت و یک گفت‌وگو با مجتبا هوشیار محبوب می‌خوانید...

ایران‌آرت، علی عرفانی: رمان "آن‌ها با شاعری که خیلی دوستش داشتند" اثر مجتبا هوشیار محبوب است در زمستان 95 توسط نشر چشمه در 102 صفحه به چاپ رسیده است؛ رمانی که در همان آغاز، طنازی خود را شروع می‌کند و وقتی کتاب را باز می‌کنیم، با این موضوع روبرو می‌شویم که: "محمد جان سلام. می‌دانم اکنون‌که این کلمات را می‌نویسم تو زنده‌ای و بیدار. پس بدان این کتاب را به تو _مولانا جلال‌الدین بلخی_ تقدیم می‌کنم." و البته این آغازگر طنز تلخ منحصر به مجتبا هوشیار محبوب است، طنزی که در اغلب نوشتارهایش وقتی‌که با آن‌ها روبرو می‌شویم سریعن آن را درک می‌کنیم. طنزی که یکی از المان‌های ِ رمان پسامدرنیسمی نیز هست. او به زیبایی تکلیف ما را با نوشتار خود روشن می‌کند.

کتاب از چند فصل و بخش‌های کوتاه‌تری تقسیم‌شده است، فصل‌های کتاب به شکل "کتاب اول، کتاب دوم و کتاب سوم، دسته‌بندی‌شده است. و هر فصل با بخش‌های ِ شماره بندی شده مشخص‌شده‌اند.

هواپیمایی بلند می‌شود، خودرویی در حال حرکت است، دانش‌آموزی تحصیل می‌کند، یکی فلسفه می‌خواند، یکی فیزیک و ....و این‌ها نشان نشانگر آن است که هر چیز موجود در جهان هستی در سر جای خودش قرارگرفته است، که البته هر آرامشی اغلب آرامش قبل از طوفان است و نگاه تیزبین در همان ابتدا متوجه این موضوع می‌شود که وقتی همه‌چیز به این آرامی جای خود را پیداکرده است حتم خللی در نظم امور موجود یا درراه است، اختلالی که در ابعاد بزرگ‌تر آن اجتماعی و در ایجاد کوچک‌تر آن فردی ست.... یکی فلسفه می‌خواند، یکی فیزیک، نوک درخت‌های ِ بلند محوطه‌ی خانه با هر باد ملایمی تکان می‌خورد، سکوت همیشگی شهرک لای شاخه‌ها گیرکرده است و من در این لحظه کوچک‌ترین فکر دیوانه کننده‌ای در مورد هیچ امری ندارم که پدرم با مشت دهانم را پر از خون می‌کند.

از همین ابتدا کار نوید این را می‌دهد که ما با اثری طرف هستیم که منتقد ِ جامعه‌ی مرد و پدرسالارانه است، آن‌هم جامعه‌ی مردسالاری که نه‌تنها به لحاظ فکری زمام امور را در دست گرفته است بلکه دچار پراگمای ِ فیزیکی ست، مرتبه‌ی جنون او تاریخی ست و به مسئله‌ی تنبیهات به شکلی سیستماتیک نگاه می‌کند و در سلطنت او نقش محوری عظیمی را بازی می‌کند. جامعه‌ای که با توجه به همه‌ی این سخت‌گیری‌ها دچار فوران نابسمانی هاست و چه‌بسا سازنده‌ی این نابسامانی‌هاست. ازقضا این نابسامانی در "آن‌ها با شاعری که خیلی ..." یک نابسامانی فردی اما در امتداد اجتماع و ماحصل آن است که رخ می‌دهد. رفتارهای فالشی که در جامعه‌ی جوان اجتماع نه‌تنها امکان‌پذیر گشته که در حد عمل نیز عهده‌دار ِ رکوردهای ِ خیابانی ست. این در حالی ست که در غرب این رفتارهای خیابانی تحت عنوان یک فرهنگ کنترل‌شده به نام هیپ‌هاپ درآمده که مایه شوکوفایی استعدادهای ِ مدنی نیز می‌شود.

مجتبا هوشیار محبوب

نگاه مجتبا هوشیار محبوب در این داستان یک نگاه تجربه گرایانه ست. نگاهی که مرزهای سلبیت را درمی‌نوردد و به‌سوی آنچه نیست سوق پیداکرده و سمتی از گرایش‌های ِ نوین را برمی‌گزیند. بهتر است بگوییم: شبحی بر فراز داستان بر فراز آمده است، شبح نوگرایی.

پشت کتاب را که نگاه می‌کنیم، این‌گونه نوشته است: " رمان ماجرایی از چند پسر جوان است که یکی‌شان محور روایت است. او که با زمانه‌ی خود دچار ناهماهنگی و اصطکاک است درگیر اتفاق‌هایی می‌شود که در ارتباط با دیگران برایش رقم خورده است"

رمان هوشیار یک بدرمان ِ هنجار گریز است، ضد رمانی که ازقضا مانند کار قبلی او به زبان اهمیت ویژه‌ای قائل می‌شود، تا جایی که حتا طعنه به شعر می‌زند "صدای تام یورک را زیاد کردم" ! صدای ِ تام یورک که زیاد نمی‌شود مگر در ژانر شعر و ازاین‌دست در رمان هوشیار کم نیست.

رمان دارای پنج شخصیت است که هرکدام حامل وضعیتی از مواضع اجتماع هستند که بار نهایی روایت بر دوش یک شخصیت برگزیده بنام سیناست، شخصیت‌ها از یک طیف هستند و آن چیز که روایت را سرگردان می‌کند مسائل خاص اجتماعی ست که در بخش‌های مختلف داستان مطرح می‌شود و آن‌طور که به نظر می‌رسد بحران‌های موجود در داستان بحران‌هایی ست مربوط به نسل جوان و لاجرم امروزی ست.

رمان به لحاظ روایی دچار گونه‌های مختلفی ست، اغلب دچار خرده روایت‌هایی می‌شوییم که در ساخت شخصیت‌ها ما را مواجه با خرده شخصیت‌های ِ از نوع ِ خودی می‌کند. روایت در این داستان سیال بوده و مواجهه یک‌جانبه با آن دشوار خواهد بود. همچنین تکثر مرکزیت‌ها نیز ما را از دریافت واحدی به نام تعریف داستان دور می‌کند. نکته‌ی دیگری که با آن روبرو هستیم مسئله‌ی پاروئی ست، که از المان‌های رمان پسامدان است، در جای‌جای این کتاب از اشخاص مختلفی و متن‌های آن‌ها نام‌برده می‌شود که تنها یک بینامتنیت ساده در اثر نیست، زیرا اثربخش و جهت دهنده درراه خوانش اثر است و آن‌ها را در مسیر خود به شوخی گرفته است.

در رمان "آن‌ها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند"، به لحاظ نقد روان‌شناختی شخصیت‌های موجود در رمان، پاره‌هایی از شخصیت اصلی نویسنده هستند که تقسیم‌شده و هرکدام تکه‌ای از آن شخصیت اصلی را تشکیل می‌دهند، به‌طوری‌که شخصیت غالب نویسنده ساخته‌شده از ساحت ِ شخصیتی کاراکترهای اصلی رمان هستند و از تجمیع رفتاری آن‌هاست که پی به نمای غالب رفتاری نویسنده می‌بریم. به زبان دیگر نویسنده برای گم کردن رد ِ شناختی-رفتاری خود به‌جای آفریدن یک کاراکتر و آوردن تمام ریزه‌کاری‌های موجود ِ درونی ِ خود، با آفریدن تعداد زیادی از عناصر انسانی، آن وجهه درونی را  که سعی در به نمایش درآوردن آن داشته است، خلق نموده و حتم از این مسیر وارد مرزهای ِ تخیلاتی خود می‌شود، او در فضایی سورئال و تخیل محور شخصیتی مانند نقطه را می‌آفریند که همیشه با اوست، با او رمزگونه گفتگو می‌کند، از اول سؤال می‌کند، و از او پاسخ می‌گیرد، کما اینکه این نقطه می‌تواند باطن شخصیت اصلی داستان باشد، همان‌که از دید لکانی هر آن وارد عرصه نمادین می‌شود.

پیش به‌سوی چندصدایی و چندمرکزی: یکی از المان‌های داستان‌های ِ پسامدرنیستی پلیفونی یا چندصدایی ست، در داستان مذکور صداهای متنوعی حضور دارند، صداهایی که هرکدام دارای شخصیت جداگانه و فردیت خاص خودی را دارا هستند. این‌گونه است که تکثر صداها از نقاط مختلف متن آن صدای واحد رمان‌های مدرنیسمی را که در تلاش ساخت مفهومی یکدست و واحد بودند را شکانده و در عین پیشروی داستان مفاهیم جداگانه‌ای را می‌آفریند که داستان را از در خدمت یک مفهوم خاص بودن رها می‌کند، البته چندمرکزی بودن داستان نیز ار دلایل ساخت ِ ساحت ِ مفهومی متلاشی داستان نیز هست، در رمان مدنظر مرکزیت داستان بارها تغییر پیدا می‌کند و به لحاظ مفهومی مدام دچار تغییرات منحصر به خودی می‌شود که آن را از امتیازات بهینه آن می‌توان شمرد، تلاشی در جهت ِ تلاشی.

[این یادداشت در «کتاب هفته خبر» منتشر شده است.]

 

 

دیگر مطالب مرتبط با این پرونده را با کلیک روی این تیترها بخوانید:

نقطه؛ نوشتن در سیاهچاله

حکایت خواب گنگ هوشیار به روایت صابری

رمانی که منبع تحقیقات نسلی جامعه‌شناسان می‌شود

 

 

iranart

 

مجتبا هوشیار محبوب کتاب آن‌ها با شاعری که دوستش داشتند بد تا کردند آنها با شاعری که خیلی دوستش داشتند بد تا کردند
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین