کد خبر: 12511 A

فخر فروشی‌هایی با فلسفه نیچه!/ نیچه بازی در کافه‌های تهران

فخر فروشی‌هایی با فلسفه نیچه!/ نیچه بازی در کافه‌های تهران

احسان رضایی: او سلطان جملات قصار است؛ توی هر بحثی، نقل قول از او جواب می‌دهد و اگر درست در نقطه اوج بحث اسم و وسط بیاید، می‌تواند هر مشاجره‌ای را به سرانجام برساند.

ایران آرت: فیلسوف خوش سیبل آلمانی هنوز روی بورس است. در سال های اخیر البته که اسلاوی ژیژک، ِژاک لاکان و ژان دریدا هم به محافل و مجالس منعقد در فضای پردود کافه ها راه پیدا کرده اند، اما فردریش نیچه همچنان جایگاهش یگانه است. او سلطان جملات قصار است. توی هر بحثی نقل قول از او جواب می دهد و اگر درست در نقطه اوج بحث اسم او وسط بیاید، می تواند هر مشاجره ای را به سرانجام برساند. اما نکته اینجاست که همه این نقل قول ها لزوما ربطی به خود نیچه و فلسفه او ندارد. درست است که نیچه خودش را نویسنده می دانست و به آهنگ کلماتش می نازید و همین، خواندن کتاب هایش را ساده تر می کند، اما سر درآوردن از همین جملات آهنگین و نثرهای داستانی کار هر کسی نیست.

همین اواخر بود که منوچهر اسدی ترجمه جدیدی از "چنین گفت زرتشت" نیچه منتشر کرد و آن را با یک ضمیمه 120صفحه ای همراه کرد که در آن جزوه به نقد ترجمه داریوش آشوری از همین کتاب پرداخته بود. کاری به این نقدها نداریم ، منظور این که حتی داریوش آشوری هم با آن همه فضل و سواد در فهم "چنین گفت زرتشت" دچار لغزش های شده است، دیگر چه برسد به خوانندگان معمولی؛ اما حتی همین مقدار هم موضوعیتی ندارد. هم استفاده ای است که می شود از حرف های نیچه و چه بسا حرف های منسوب به نیچه برد. همین که ژست بگیری و درباره نحله فکری، جریان خردورزی، روش تعقلی و از این جور حرف ها داد سخن بدهی، کافی است. توی این روش ارجاع به نیچه، دیگر اینکه او در کتاب "حکمت شادان" ش، سه بار جمله معروف "خدا مرده است " را در نقد وضع اخلاقیات گفته یا چی مهم نیست. نیازی نیست که سردربیاوریم نیچه به خدا اعتقاد دارد، طرز تلقی او از مفهوم خدا چی هست، یا دیدگاهش درباره خدای مسیحیت و اعتبار آن برای وضع اصول اخلاقی در جامعه مدرن چطور بوده. دلیلی برای دانستن معنای همه این حرف های قلنبه نیست. حتی اگر مفهوم امر واقع و خیالی لاکان را هم با جملات نیچه قاطی کردید، اعتماد به نفستان را از دست ندهید. فقط باید حواستان باشد درست در نقطه عطف بحث، اسم نیچه و کتابش را بیاورید و به آن جمله ارجاع بدهید. مثلا اگر ملت دارند درباره نتایج ارنستو والورده در این فصل حرف می زنند و این که مسی درخشش همیشگی اش را ندارد و طرفدارهای رئال و بارسا با کل کل هایشان اتاق را روی سرشان گذاشته اند، شما خونسردی خودتان را حفظ و توجه جمع را مال خود کنید. بعد بادی به غب غب بیندازید و بگوید : "اساسا همه این هواداری های و احساسات فوتبالی ، مصداق همان چیزی است که نیچه گفت، فردیش توی کتابش گفته ما امروز نیازمند زیستن ابرمرد هستم..." تازه توی مثال بالا شما واقعا از نیچه نقل قول می کنید و این دربرابر نقل قول های که به نیچه نسبت می دهد و حتی روح نیچه هم از آن ها خبر ندارد ، کار شرافتمندانه ای است . نیچه کتاب های زیادی دارد و احتمال اینکه که کسی تمام کتاب های او را خوانده باشد، بسیار پایین است. پس جاعلان با خیال راحت می توانند توی حرفشان بگویند: " نیچه تو کتابش میگه ..." و اگر طرف مقابل هم گفت چنین چیزی نیست، سریع می توانند بپرسند: " شما کدام کتابش رو خوندید؟" و تازه حتی اگر هم از کتاب خاصی اسم آمده باشد ، هر اثرش آنقدر ترجمه و تفسیرهای متعدد به فارسی دارد که بشود حرف را رفع و رجوع کرد. مثلا "چنین گفت زرتشت" بیشتر از ده ترجمه دارد و فقط هم کسی که واقعا آن را خوانده و فهمیده ، می داند که این کتاب ، کتابی است برای غلبه بر میل برتری به دیگران؛ اما کسی که کتاب را نصفه و نیمه خوانده، درست نفهمیده یا اصلا نخوانده است، به راحتی می تواند از اسم دهان پرکن این کتاب برای غلبه بر هر حریفی استفاده کند.

ویل دورانت در "تاریخ فلسفه" بعد از نقل شرح حال و زندگی نه چندان خوشایند نیچه که همراه با ناکامی ها و نا مرادی های فراوان بود و عاقبت هم به دیوانگی ختم شد، این طور نتیجه گرفته است: نبوغ برای کمتر کسی این همه گران تمام شده است. شاید اگر او این روزها را هم می دید، جلمه اش را این طور تمام می کرد: و نبوغ کمتر کسی این همه برای دیگران فایده داشته است !

 

نیچه
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین