کد خبر: 5897 A

پیکان با بهروز وثوقی و خسرو شکیبایی در یک کادر

پیکان با بهروز وثوقی و خسرو شکیبایی در یک کادر

پیکان قطعا مهمترین سیاهی لشکر سینمای ماست اما فکر کنم اگر بیشتر دقت کنیم ، بعد از هنرپیشه ها، نقش دوم سینمای ما را پیکان بازی می کند.

ایران آرت: در سال 92، افشین قادر پناه و شاهین آرمین، برای ساختن کار ویدئوییشان که صحنه های پیکان دار سینمای ایران را نشان می داد، حدود 700فیلم ایرانی را گیر آوردند و تماشا کردند. " همیشه پیکان " که به اصطلاح یک ویدئو آرت است، در نهایت حلقه بی پایانی شد که 225 پلان یا سکانس سینمایی پیکان دار در آن تکرار می شوند. می شود آن را در جایی به نمایش بگذارید و ساعت ها برای خودش باشد؛ یک جدول مستطیلی شکل که همین طور و برای همیشه پیکان ها در آن به عنوان هنرپیشه در فیلم های سینمایی مختلف بازی می کنند. بهروز وثوقی پشت فرمان پیکان کشته می شود، هامون می خواهد خودش را با پیکان در جاده چالوس به دره بیندازد و زندگی خفت بار خودش را پایان دهد، مهدی هاشمی با مدال کشتی گیریش اش کاپوت زرد قناری را می خراشد...و این تمامی ندارد.

سینمای ایران از روز اولش سینمای پولدار و پرهزینه ای نبوده. معمولا خیلی از چیزهایی که می بینید، از قبل وجود داشته. غیر از چند تا از فیلم هایی که بودجه های سنگین داشتند، بیشترشان در همین کوچه و خیابان های خودمان یا روستا ها و کوه و کویر های اطراف فیلمبرداری شده اند. از این نظر، فیلم های سینمایی ما گاهی خیلی هم مستند می شوند. خیلی وقت ها هم پشت هنر پیشه ها، قبل از پس زمینه ، جایی آن وسط مسط ها یک یا چند پیکانی هستند که برای خودشان لنگ لنگان راه را باز می کندد. پیکان قطعا مهمترین سیاهی لشکر سینمای ماست اما فکر کنم اگر بیشتر دقت کنیم ، بعد از هنرپیشه ها، نقش دوم سینمای ما را پیکان بازی می کند. از یک نسلی به قبل، هیچ هنر پیشه ی معروفی نیست که گزارش به پیکان نیفتاده باشد؛ یا روی کاپوت پیکان کتک خورده یا پشت فرمان خوابش برده یا با آن مسافر کشی کرده... بالاخره یک کاری با پیکان داشته. اما چه کسی توجه خاص به این هنرپیشه بی مدعا کرده؟ کدام فیلمساز از پیکان آگاهانه استفاده کرده است و در کجاست که حضور پیکان اتفاقی نیست؟ وقتی درباره انتخاب یکی ، دو صحنه از سینما برای فیلم " این پیکان" صحبت می کردیم ، اولین نامی که به ذهنمان می آمد " هامون" بود. هامون پیکان سوار می شد و همسرش که به ظاهر از خودش با کلاس تر بود، رنو پنج داشت. حتما این انتخاب برای مهر جویی اتفاقی نبوده . از سوی دیگر، دو فیلم ساز که هر دو برداشت های خودشان را از " دزد دوچرخه " دسیکا ساختند، باید به جای دوچرخه در جامعه آن روز خودشان، پیکان را انتخاب می کردند. رخشان بنی اعتماد در "زرد قناری" و کیانوش عیاری در " آبادانی ها " به غیر از پیکان انتخاب دیگری نداشتند. در هر دو اثر، پیکان منبع درآمد و معاش نقش اول فیلم است. وقتی که پیکان دزدیده می شود، کار بیخ پیدا می کند و شخصیت اصلی باید داستان پر ماجرایی را پشت سر بگذارد تا پیکانش را پس بگیرد.در آبادانی ها ، نمایی از پهلو نشان می دهد که چهار نفر خودشان را در دو صندلی جلو جا کرده اند. زمان، صبح زود است؛ دو نفر مسافر خواب آلوده، یک راننده و فرزند کوچک راننده که کنارش نشسته است. این منظره برای خیلی از ما ایرانی ها چنان آشناست که نیازی به توضیح ندارد. همین جا می فهمیم داستان از چه قرار است و در پایان فیلم، سعید پور صمیمی پیکان بیچاره اش را پیدا کرده که حالا درب و داغان شده، اما پور صمیمی از همان ناکجا آبادی که ماشین را پیدا می کند، مسافرهایی را سوار می کند و پیکان بی آن که اعتراضی بکند، به راه می افتد. و در زرد قناری، مهدی هاشمی، باید به همراه مسافرانش پیاده شوند و زرد قناری را هل بدهند. باز هم اتفاق آشنایی است. ماشین خراب شده و مسافرها با راننده درباره تعمیر کردنش صحبت می کنند. راننده را با ماشین خراب تنها نمی گذارند:" احتمالا خفه کرده" همه ارزش فیلم ها فقط به خوب بودن یا متفکر بودنشان نیست. ازاین نظر ، فیلم هایی که با روش هایی ارزان با یک دوربین و گروه کوچک سینمایی ساخته شده اند و درمیان کوچه و خیابان های معمولی و با حضور ترافیک و رفت و آمد مردم فیلمبرداری شده اند، در خود دیدنی هایی را نهفته اند که به آن ها کمتر توجه می شود.و البته همین حالا، خود ما هم کهنه و قدیمی هستیم. سر و وضع و لباس و ماشین و معماریمان قدیمی و تاریخ گذشته است. کافی است از زاویه دید آینده به خودمان نگاه کنیم.

 

مهدی هاشمی خسرو شکیبایی بهروز وثوقی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین