کد خبر: 40542 A

گفت‌وگوی ایران‌آرت با بازی‌گردان حیوانات سینمای ایران

امیر رهبری: گردنم را بین دندان سگ‌های ستایش گذاشتم/ میرباقری نه پولم را داد نه گرازم را برگرداند/ مار مدیری را جلوی دوربین نبردم/ گفتم سگ‌های حاتمی‌کیا با من!

امیر رهبری: گردنم را بین دندان سگ‌های ستایش گذاشتم/ میرباقری نه پولم را داد نه گرازم را برگرداند/ مار مدیری را جلوی دوربین نبردم/ گفتم سگ‌های حاتمی‌کیا با من!

در این گفت‌وگو پای خیلی‌ها به میان می‌آید؛ از ابراهیم حاتمی‌کیا و مجید مجیدی و مهران مدیری گرفته تا مدیران باغ وحش...

وقتی دردهای جامعه را قهرمانی مرده بر دوش می‌کشد

ایران‌آرت، نگار حسینخانی: او اکنون عزادار است. می‌گوید تازه فهمیده کروکودیلش که بازداشت شده بوده در باغ‌وحش ارم مرده است. کروکودیلی را که حداقل بسیاری از اهالی سینما خوب می‌شناسند؛ آقا سعید. گلایه‌هایش یکی دوتا نیست. به گفته خودش هم سینمایی‌ها در حق‌اش جفا کرده‌اند و هم حافظان محیط‌زیست. تنها دل‌خوشی‌اش حیوانات هستند و حالا آنها را هم به نوعی از او گرفته‌اند. امیر رهبری، کارگردان حیوانات سینمایی است. او سال‌ها با حیوانات زندگی و بسیاری از آنها را در خانه‌اش بزرگ کرده است. شاید خیلی از حامیان حیوانات کار او را تایید نکنند و بسیاری از طرفداران محیط زیست بگویند بازی‌گرفتن از حیوانات به نوعی آزار آنهاست، زیرا باعث می‌شویم خلاف ذات‌شان رفتار کنند. اما برای من و بسیاری از کسانی که شاید ارتباط نزدیکی با حیوانات ندارند، دیدن آنها از تلوزیون و سینما نوعی کمک به برقراری ارتباط است. نوعی شناخت برای این‌که احساس کنیم باید هوای‌شان را داشته باشیم. حداقل بسیاری از دوستی‌ها این‌گونه شکل گرفته است؛ پاک‌کردن پیش‌فرض‌های معمول و کنارگذاشتن ترس‌ها. با امیر رهبری، بازی‌گردان حیوانات در سینمای ایران، گفت‌وگو کرده‌ایم.

 

 

*ماجرای بازداشت حیوانات‌تان از چه قرار است؟

همه حیوانات من میکروچیپ‌دار و مجوزدارند. این حیوانات چند سال پیش در محلی در استان البرز نگهداری می‌شدند و به خاطر سرمای هوا، آنها را به گلخانه‌ای در محدوده بام تهران بردم و خودم برای سفری کاری به کیش رفتم. همان زمان گارد حفاظت محیط زیست استان تهران حیواناتم را دستگیر کرد. آنها قصد داشتند حق کشف‌شان را بگیرند. برنامه خبری تلویزیون این ماموران را نشان می‌داد که به دروغ می‌گفتند در شمال شهر تهران از قاچاقچیان کروکودیل و... گرفته‌اند. در تماسی، به آنها تذکر دادم که این حیوانات مجوز دارند و تاکید کردم کروکودیل را نباید در سرما جابه‌جا کنند و خواستم مطمئن شوم آن افراد، واقعا از گارد محیط‌زیست استان تهران هستند، چون اگر چنین بود، من را می‌شناختند و می‌دانستند حیوانات مجازند. از آنجایی که به حرفم توجه نمی‌کردند، خودشان را معرفی نکردند و بهانه‌جو بودند، مجوزها را برایشان فکس کردم. با این‌حال با کارشکنی و بی‌توجهی به قانون،‌ حیوانات را بردند. آن زمان درگیری لفظی پیدا کردیم. آنها این کروکودیل را همراه جغد و عقابی که آماده پرواز بود به باغ‌وحش تحویل دادند. این عقاب از جمله عقاب‌هایی بود که برای امداد تعلیم داده بودیم و می‌خواستیم در این راستا از او استفاده کنیم، اما سرنوشت این پرنده با خودخواهی عده‌ای تغییر کرد. به خاطر آن درگیری لفظی این حیوانات از من جدا شدند و با این‌که اعلام شد حیوان‌هایم مجاز بوده‌اند و با اجازه محیط زیست به دست من رسیده بودند، آنها را مدتی پس ندادند. با این رویه من را از کار بی‌کار کردند.

 

شاه‌پر عقاب کلیپ‌های رضا یزدانی را کور کردند

* کروکودیل (آقا سعید)، جغد و عقاب‌تان به پارک ارم منتقل و بازداشت شدند. پس از آن این حیوانات را ندیدید؟

دیدم. هم خودم سراغ‌شان را می‌گرفتم، هم کسانی بودند که وقتی به باغ‌وحش ارم می‌رفتند عکس‌هایی از آنها برایم می‌فرستادند. سال 91 بود و مدیر وقت به من قول داد که با توجه به این‌که جای آن حیوانات خوب است اجازه دهم همان‌جا بمانند. خودم هم وقتی از نزدیک دیدم کروکودیل شرایطش مناسب است ترجیح دادم بماند. اما آن مسئول باغ‌وحش تغییر کرد. حالا که سراغ حیوانم را می‌گیرم می‌گویند یک‌سال است که مرده. این اتفاقات در این باغ‌وحش کم‌سابقه نیست. عقاب آماده پروازم را هم سالم برنگرداندند. شاه‌پرهای این عقاب کور شده بود. او را تحویل گرفتم؛ همان توران خانم سینما، عقاب کلیپ‌های رضا یزدانی و بازیگر فیلم آینه بغل منوچهر هادی. پس از این اتفاق دیگر ممکن نبود پرواز کند. از او در همین پروژه‌های سینمایی کمک می‌گیریم. البته با حضور ریاست جدید وعده داده‌اند که تیم‌شان تغییراتی کند و حیواناتی جایگزین حیواناتم به من بدهند یا غرامت‌شان را بپردازند.

 

*این عقاب همان عقاب امدادگر نیست؟

نه. قرار بود باشد، اما نام عقاب مورد نظر شما «البرز» بود. البرز را در بام تهران پرواز می‌دادیم، و به عنوان اولین عقاب امدادگر معروف بود. مدیریت بام تغییر کرد و دیگر اجازه ندادند البرز را در آن منطقه پرواز دهیم، با این‌که مجوزهای لازم را داشتیم. عقاب را به کرج فرستادم. این حیوان که در برف سنگین آن سال کرج، ممکن نبود پرواز کند، دق کرد و مرد. حیوانی که برای امداد در مناطق صعب‌العبور آماده بود و هیچ‌آسیبی به انسان نمی‌رساند، و برای کمک تربیت شده بود به همین سادگی مرد.

photo_۲۰۱۹-۱۰-۰۱_۱۹-۱۴-۵۷

*چرا هلال‌احمر از حضور این حیوان استقبال نکرد؟

اتفاقا از هلال‌احمر آمدند و کار این عقاب‌ را دیدند و برایم آرزوی موفقیت کردند. بعد فیلم‌هایم را در پروژه‌های خودشان نشان ‌دادند و در گزارش‌هایشان گفتند امداد با عقاب هم دارند. در حالی که اگر به هلال‌احمر مراجعه کنید می‌گویند این امداد در حد یک طرح باقی ماند. همان سال پیش از این‌که کشور فرانسه بخواهد چنین کاری را آغاز کند، من همراه با تیمی که داشتم این پیشنهاد را مطرح کردم و در مدرسه عقاب‌ها چنین فعالیتی انجام می‌دادیم که بسیار هم موفقیت‌آمیز بود.

 

*پس کار شما به سینما محدود نمی‌شود؟

کلاس‌هایی رایگان درباره ارتباط با حیوانات و فرهنگ‌سازی در این‌باره در مدارس برگزار می‌کردم چه در تهران و قزوین چه در شهرهای دیگر. سعی می‌کردم رابطه مردم خصوصا بچه‌ها را با حیوانات خوب کنم. البته از آنهایی که مشورت می‌کردند تا حیوانی خریداری کنند می‌خواستم چنین کاری نکنند و از روی مد روز تصمیم به نگهداری حیوان نگیرند. اجازه می‌دادم با حیواناتم عکس بیندازند. اگر حرفم روی چند نفر هم تاثیر گذاشته باشد برایم کافی‌ست.

 

*چرا از این حیوانات نگهداری می‌کنید؟ اعتقاد ندارید جای حیوان در طبیعت است؟

حیوانات وحشی که دست انسان پرورش پیدا کرده‌اند بازگشت به طبیعت ندارند و ترس‌شان از انسان ریخته است. اگر رهاسازی شوند نمی‌توانند برای خود غذا پیدا کرده یا از خودشان دفاع کنند و از بین می‌روند.

 

*حیواناتی مانند یوز را نمی‌توان به نمایش گذاشت. این حیوان ملی است و انتشار عکس و فیلم با او امنیتی محسوب می‌شود. اما شما ویدئویی ضبط کرده‌اید که در حال انتقال یوز هستید. ماجرا از چه قرار بود؟

من به واسطه کارم با حیوانات، با آدم‌های مختلفی در ارتباطم. ماجرای یوز از این قرار بود که یکی از دوستانم با پسری آشنا بود که عکسی با یوز داشت. از او خواستم ما را با هم آشنا کند. البته هیچ آشنایی و صحبت مخفیانه‌ای صورت نگرفت. ما به جای رفتن به کافی‌شاپ، در بخش صید و شکار سازمان حفاظت از محیط‌زیست قرار گذاشتیم و با توضیح این‌که او را فریب داده‌اند، از او خواستیم یوز را تحویل دهد. می‌دانید که 44 قلاده یوز آسیایی بیشتر در دنیا نداریم که متعلق به ایران است. او عاشق حیوانات وحشی بود و چون ببر قابل تکثیر بود و یوز در حال انقراض، چنین پیشنهادی دادیم. از او خواستم به شرط دادن مجوز نگهداری از ببر یوز را تحویل دهد. اما ماجرا تغییر کرد، شماره‌های ما را تحویل پلیس امنیت دادند. آن پسر می‌دانست یوز را نمی‌شود تکثیر کرد و نمی‌توانست عکس آن را منتشر کند و مجبور بود حیوان را تحویل دهد. قصد من این بود یوز به سلامت برسد و با جلب اعتماد قاچاقچیان بتوانیم دو توله یوز دیگر را هم از آنها بگیریم. همان زمان بود که کرمانشاه زلزله آمد. وقتی به تهران برگشتم، دوباره این پسر را به سازمان بردم. آن زمان متصدی امر تیموری، رییس بخش صید و شکار بود و گفت که به این پسر به خاطر کارش تشویقی می‌دهد. از زمانی که برای انتقال یوز از کرج حرکت کردیم ویدئویی به شکل زنده منتشر کردم و با تعریف از این پسر قصد داشتم قاچاقچیان را ترغیب کنم که آن دو بچه یوز دیگر را هم که معلوم نبود دست چه کسی است بازگردانند. وقتی داخل حیاط سازمان رسیدیم و حیوان وارد شد، گارد استان تهران بدون اجازه مافوق‌شان و پردیسان ما را دستگیر کردند. با حیوان عکس انداختند و منتشر کردند و خبر را اینطور چرخاندند که در شمال شهر تهران در منزل قاچاقچیان یوز پیدا کرده‌اند. همین رفتار آنها باعث شد عملیات لو برود، قاچاقچیان بترسند و دیگر دست‌مان به توله یوزها نرسد. بعد پلیس در اخبار 20 و 30 با اطلاعات غلطی که نیروهای گارد استان تهران به آنها منتقل کرده بودند، ما را هم‌دست قاچاقچیان معرفی کرد و گفت که من در دادسرای 19 کالاهای قاچاق پرونده دارم. منظورشان همان پرونده‌ای بود که حیوانات مجوزدارم را در بام تهران دستگیر کرده بودند و سازمان از من خواسته بود شکایت نکنم. جالب بود شکایت‌نکردن من علیه خودم استفاده شد. من را که در ماجرا دستی نداشتم آزاد کردند و گویا بعدها مشخص شد رسیدن یوز به دست این پسر زیر سر محیط‌بان آن منطقه بوده است.

photo_۲۰۱۹-۱۰-۰۶_۰۰-۲۵-۱۲

*واکنش حامیان حیوانات یا هنرمندان در این‌باره چه بود؟

پس از این ماجرا خواستم از گارد سازمان حفاظت محیط زیست استان تهران شکایت کنم، اما کارکنان پردیسان خواستند ماجرا را ادامه ندهم. من برای انجام کارهایم مدت‌هاست مجوزهای لازم را از این سازمان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌گیرم. اما این ماجرا برای همه اجرا نمی‌شود. مثلا حیواناتی از باغ‌وحش به پروژه‌های سینمایی برده می‌شود، در صورتی که مجوز چنین کاری ندارند. اگر قرار است قانونی رعایت شود باید برای همه یکسان باشد. در باغ‌وحش‌های ما اتفاق‌های جالبی نمی‌افتد. اما فعالان حقوق حیوانات، واکنش‌هایشان چندان جدی نیست. مثلا کسی نمی‌پرسد چرا گرگ‌های سالم باغ‌وحش ارم یوتانایز شدند. به گوشم رسیده که در بخش نگهداری حیوانات باغ پارک پردیسان، کسانی هستند که در باغ ‌وحش ارم نیز کار می‌کنند و به جای محافظت از حیوانات به فکر هدف‌های آزمایشگاهی خود هستند که چگونه سگ‌های ولگرد را از بین ببرند و ... . به‌تازگی یک توله خرس هم به خاطر دو بار بیهوشی در یک روز مرد. متاسفانه فعالیت هنرمندان و طرفداران محیط زیست به ژست بدل شده. در صفحات خودشان اعتراضات‌شان را منتشر می‌کنند اما خیلی‌هایشان هیچ فعالیتی در زمینه کمک به حیوانات انجام نمی‌دهند. بسیاری از حمایت‌کنندگان حیوانات فقط می‌نشینند پای پیج‌هایشان و هیچ‌کدام راه عملیاتی برای کمک به حیوانات ارائه نمی‌کنند. از طرفی منطقی نیست حیوانات در قفس را آزاد کرد، چون در طبیعت از بین می‌روند، اما می‌شود برای امنیت آنها راه‌های دیگری در نظر گرفت.

 

سگی که نقش گرگِ «ستایش» را بازی کرد

*فقط باید با حیوانات هم‌زیستی داشته باشید که بتوانید از آنها بازی بگیرید؟

نه. اگر حیوان خودم هم نباشد بازی می‌گیرم. اگر پروژه در پیش‌تولید باشد فرصت این را دارم با حیوان کار کرده و او را آماده حضور جلوی دوربین کنم، اما خیلی وقت‌ها هم تماس می‌گیرند و می‌خواهند سریع چنین کاری انجام شود. مثلا «همای» در اجرایش از من خواست گرگ و سگ‌هایی را روی صحنه هدایت کنم؛ گرگ و دو سگ هاسکی که تازه روی صحنه همدیگر را ‌دیدیم. با این‌که سگ‌ها حتی از صاحبان‌شان حرف‌شنوی نداشتند توانستم از آنها هم بازی بگیرم. یا در سریال «ستایش» صحنه‌ای که گرگ‌ها به محمود عزیزی، پدر ستایش حمله می‌کنند من گردن و دستم را در دهان سگی که نقش گرگ را بازی می‌کرد قرار دادم. در حالی‌که پیش از این با آن گرگ‌ها آشنا نشده بودم.

 

دلار برای خارجی‌های «محمدرسول‌الله»

*در پروژه‌های بزرگ‌تر چطور عمل می‌کنید. آیا درگیر چنین پروژه‌هایی بوده‌اید؟

مجید مجیدی برای ساخت فیلم محمد رسول‌الله می‌خواست صحنه حمله پرندگان ابابیل به خانه کعبه را بازسازی کند. جلسه‌ای برگزار کردیم و به او گفتم این صحنه را بدون ویژوال می‌تواند اجرا کند. او می‌خواست یک مرغ دریایی از دست حضرت محمد(س) دانه بگیرد. برایشان روی کاغذ ترسیم کردم که چطور ظرف 6 ماه مرغان دریایی را از فشافویه به سمت لوکیشن این فیلم می‌کشانم. قرار بود دریاچه‌ای ترتیب دهیم به فاصله چند کیلومتر از لوکیشن و با بوی زُهم آشغال ماهی، مرغان را به آن مکان هدایت کنیم. حتی پیشنهاد کردم از پوکه معدنی برای ریختن سنگ بر سر لشکر ابابیل استفاده کنیم که آسیب زننده نباشند یا پیشنهادهایی مثل رنگ کردن کبوترها و اضافه کردن دم به آنها برای بدل مرغان دریایی و پرندگان ابابیل  و... اما با این‌حال آنها چه کردند؟ یک خارجی آوردند و به دلار به او پول دادند تا چنین صحنه‌ای را بسازد، در صورتی که می‌توانستند از ظرفیت‌های داخلی استفاده کند.

 

با پری صابری در ایتالیا، با داوود میرباقری در مختار

*منظورم پروژه‌ای است که موفق شده باشید با آن کار کنید؟

در پروژه «مختارنامه» داوود میرباقری بازی می‌کردم. در آنجا من نقش خزیمه فرمانده لشکر سواره را داشتم. اما به دلایلی، ناراضی به خاطر حذف بخش زیادی از نقش من از پروژه، جدا شدم. تماس گرفتند که گرازی را برای ادامه مجموعه آماده کنم. پیش از این‌که با من تماس بگیرند، گویا گرازی را گرفته بودند و مدیر وقت باغ ‌وحش ارم با آمپول بیهوشی گراز را سوار ماشین کرده بود و با یک بیهوشی دیگر حیوان را پیاده کرده بود، در بیهوشی سوم حیوان مرد. وقتی میرباقری تماس گرفت، گفتم در سریال مختار بازی کرده‌ام و هنوز پولی به من پرداخت نشده است. اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت این فیلم برای امام حسین(ع) است و من را با صحبت‌هایش تحت تاثیر قرار داد. برای من توله گرازی آوردند که مادرش با تیر کشته شده بود. من این حیوان را در خانه‌ام نگه می‌داشتم. جیغ این بچه گراز به‌گونه‌ای بود که همسایه‌ها گمان می‌کردند جن در خانه اسیر کرده‌ام. در بالای پشت‌بام خانه‌ام از او مراقبت می‌کردم و انقدر دستی شده بود که حتی برای فیلمبرداری نیاز به حضور من نبود. وقتی خواستم حیوان را پس بگیرم میرباقری خواست صبر کنم تا راش‌ها را تماشا کند و اگر مورد تایید بود حیوان را پس بدهند. مدتی گذشت تا این‌که برای اجرای نمایشی با گروه پری صابری به ایتالیا رفتم. آنجا با من تماس گرفتند و من از آنها خواستم چند روز حیوان را نگه دارند تا از ایتالیا برگردم. چند روز نگذشته بود که در بازگشت متوجه شدم حیوان را سر به نیست کرده‌اند. تا امروز سریال «مختارنامه» بارها از تلوزیون بازپخش شده، اما من هنوز بخشی از پول بازیگری، تربیت گراز و خود حیوان را از آنها نگرفته‌ام.

 

برای حاتمی‌کیا سگ نبردم

*پس نه تنها برای این کار سود نمی‌کنید که بعضی وقت‌ها باید ضررهایی متحمل شوید؟

بله. مثلا برای فیلم تازه ابراهیم حاتمی‌کیا گروهی را مامور کردم که سگ‌های مورد نظر او را پیدا کنند. حتی به شمال رفتم و همراه‌شان شدم تا بتوانند برای فیلمبرداری صحنه‌هایی نشستن سگ را بالای تراکتور و ... را آزمایش کنند. بعد از این‌که آن حیوان مورد نظر را پیدا کردم متوجه شدم از گروه دیگری حیوان گرفته‌اند. هر کسی برای تخصصش قیمت مشخصی دارد، اما من هنوز قیمتی تعیین نکرده بودم. پروژه این فیلم با سرمایه‌گذاری اوج بود. دستیاران و مدیران تولید بسیاری به من پیشنها کردند که نسبت به بازار چه مبلغی باید برای چنین کاری در نظر بگیرم؛ آنها گفتند تو تیمی چند نفره داری و هر سگ n میلیون قیمت دارد. زیر این قیمت نباید دستمزد بگیری. هنوز رقم را اعلام نکرده بودم، اما آنها کار را به فرد دیگری سپردند. این کار فقط چنین ضررهایی ندارد. من خودم چنین سگ‌هایی داشتم و لازم نبود در شهرهای دیگر دنبال سگ بگردم، اما به خاطر مشکل جا و نگهداری از سگ‌ها، آنها را به دو نفر سپردم؛ یکی کارخانه‌داری در صفادشت و دیگری ملاکی در شهر ری. اصرار کردند حالا که جایی برای نگهداری سگ‌ها ندارم این حیوانات را آنجا بگذارم که امنیت خانه‌ و کارخانه آنها هم تامین شود. آدم‌های متمولی هستند، با لندکروز رفت‌و آمد می‌کنند و با قلدری حیوانم را پس نمی‌دهند. به همین خاطر بسیاری از پروژه‌هایی را که سگ می‌خواهند، به خاطر بی‌معرفتی این آقایان از دست داده‌ام. آنها بدون اجازه من از این سگ‌ها توله‌کشی می‌کنند. من دیگر خرید و فروش حیوان نمی‌کنم و نمی‌خواهم این حیوانات را هم از دست بدهم.

 

*با این حال همچنان اصرار دارید این کار را ادامه دهید؟

حیوانات به گردن من حق دارند و به همین خاطر است که برای کمک به آنها تلاش می‌کنم. به نظرم کسانی که حیوان خرید و فروش می‌کنند آدم‌های قسی‌القلبی می‌شوند. چطور ممکن است حیوان را از توله‌اش جدا کرد و راحت به زندگی ادامه داد؟ من که در گذشته خودم مدتی این کار را می‌کردم با وجود پاکسازی‌هایی که انجام می‌دهم، هنوز به خاطر کارهایی که پیش از این کرده‌ام عذاب وجدان می‌کشم.

 

*بهترین همکاری‌هایتان با چه کسانی در سینما بوده است؟

مهران مدیری بسیار حرفه‌ای است. او با احترام و عاشقانه با حیوانات برخورد می‌کند. با این‌که خودش مار داشت، جلوی دوربین نبرد و از من خواست این کار را انجام دهم. به خاطر این‌که به تخصص در سینما اهمیت می‌دهد. محمد حاتمی هم این‌گونه بود. او در پروژه‌ای که با هم همکاری کردیم خواست از تخصص من استفاده شود، جون تیم حرفه‌ای داشت و نباید معطل بازی‌گرفتن تجربی از حیوانات می‌شد.

6697154_741

*و در آخر...

هستند کسانی که در سازمان حفاظت از محیط زیست با جان و دل کار می‌کنند و گاهی پیراهن خونین‌شان به خانواده‌هایشان می‌رسد. من به امید روزی که این خیانت‌ها و آزار حیوانات به سر شود، مانده‌ام. در خارج از ایران این حرفه پول‌ساز است، اما من دوست دارم به کشورم خدمت کنم و از این‌رو همچنان با وجود اذیت‌هایی که شده‌ام ایستاده‌ام و با عشق به کارم را ادامه می‌دهم.

 

 

 

 

مجید مجیدی مهران مدیری نگار حسینخانی امیر رهبری
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین