کد خبر: 22898 A

ماهایا پطروسیان: خودم را به تقدیر سپرده‌ام / زندگی‌ام شبیه رودخانه شده

ماهایا پطروسیان: خودم را به تقدیر سپرده‌ام / زندگی‌ام شبیه رودخانه شده

پطروسیان گفت: زندگی‌ام مدت‌هاست شبیه رودخانه‌ای است که در آن شنا می‌کنم. این رودخانه شاید مرا جایی ببرد که خوب و باصفا باشد و گاه شاید نه.

ایران آرت: ماهایا پطروسیان دانش آموخته دانشکده هنرهای زیبا در رشته تئاتر با بازی در فیلم «عشق و مرگ» زنده‌یاد محمد‌رضا اعلامی وارد عالم بازیگری شد. او خیلی زود با نقش‌آفرینی در فیلم‌های‌ پرده آخر‌، ‌ناصرالدین شاه آکتور سینما‌، ‌دیگه چه خبر‌ و ‌هنرپیشه‌ در عرصه بازیگری درخشید. پطروسیان که در مدت زمان کوتاهی توانست تجربه‌های ارزشمندی با کارگردانانی چون رسول ملاقلی‌پور، علیرضا داوودنژاد، ایرج قادری، فرزاد موتمن و عبدالرضا کاهانی به‌دست آورد، به شمایل دختری مدرن با شیطنت‌ها و رفتارهایی متفاوت در میان هم‌نسلانش تبدیل شد.

این بازیگر گفتگویی با علی اصغر کشانی در همشهری 6و7 انجام داده که در ادامه خواهید خواند.

پس از سال‌ها بازی هنوز هم همان جدیت روزهای اول را دارید. وقتی جلوی دوربین می‌روید هنوز دلواپسی‌های سال‌های اولیه را دارید؟

- از ابتدای ورودم به سینما تا آخرین فیلمی که بازی کردم حسم هنوز تغییری نکرده است. هر فیلمی که شروع می‌کنم و هر تصمیمی که بعد از خواندن فیلمنامه برای همکاری می‌گیرم نگاه و حسم همان حسی است که روزهای اول داشتم. خلق یک کاراکتر، آفرینش یک نقش، همان احساس را در من ایجاد می‌کند. نگرانی‌هایم همان‌هاست. شاید روزهای اول نگرانی بیشتری داشتم. البته نمی‌توانم بگویم الان وجود ندارد؛ بلکه کارم همچنان برایم جدی است. دلشوره دارم که آیا آنچه می‌خواهم خوب از آب در می‌آید یا نه و آیا موفق خواهم شد. به هر حال بازیگری برایم تبدیل به یک کار روتین و حرفه‌ای و دم دستی نشده است.

در برخی از بازی‌های‌تان توانسته‌اید شمایل یک دختر مدرن را ارائه دهید. چطور و با چه تکنیک و روشی به این کار موفق شدید؟

- اصولا از همه‌‌ چیزی که یک بازیگر باید از آن استفاده کند، بهره می‌گیرم. با این حال بسته به نقشی که باید بازی کنم، ممکن است این بهره‌گیری کم و زیاد شود؛ یعنی یک موقع قرار است، بازی مینی مال‌تری داشته باشم و درون‌گرا باشم، پس طبیعی است که متفاوت شود. بخشی از رفتارهای جلوی دوربین از درون، فیزیک و رفتار خود آدم می‌آید و بخشی دیگر آنها را پس از خواندن فیلمنامه و از نقشم به‌دست می‌آورم و براساس آن روی برخی چیزهایی که کشف کرده‌ام تمرکز و تمرین می‌کنم.

چه چیزهایی از زندگی روزمره وارد بازی‌تان می‌شود؟

- هر بازیگری حس و حال خودش را دارد. یک قانون کلی وجود ندارد که همه بازیگرها بتوانند از آن پیروی کنند. درست است که دانشگاه‌ها قوانین و تکنیک‌هایی را آموزش می‌دهند مثل تربیت بیان، برخورد با متن، شناخت رشته‌های دیگر و... اما آنچه ارتباط بازیگر با نقش است، فیلم به فیلم عوض می‌شود که به تجربه و حس و حال مربوط است.

چه چیزی بیشتر از بقیه چیزها به سینما دلبسته‌‌تان می‌کند؟

- خلق کردن یک نقش در سینما برایم بیشتر از پول و شهرت و.... اهمیت دارد. تفاوت و تنوع در نقش را دوست دارم.

شما ازجمله بازیگرانی هستید که به سمت کارگردانی رفتید و با ساخت چند فیلم کوتاه وارد عرصه تولید فیلم شدید. چرا چنین تصمیمی گرفتید؟

- مدتی هم فیلمنامه کوتاه و هم بلند نوشتم. هفت، هشت سال پیش بود که با نخستین فیلم کوتاهم به نام «یک روز قشنگ برفی» کارگردانی را تجربه کردم. به کارگردانی فیلم بلند علاقه ندارم. ساخت فیلم کوتاه امکانی فراهم می‌کند که بتوانم دغدغه‌های شخصی، باورها و اعتقاداتم را به فیلم تبدیل کنم؛ چون در فیلم کوتاه دغدغه اکران نداریم به خواسته‌های فیلمساز بیشتر نزدیک است.این تجربه هر چند برایم سخت اما راضی‌کننده بود .

شما بازیگر هستید و شاید بسیاری از دلمشغولی‌ها، کارهای جانبی و سرگرمی‌ها روی نگاه، انتخاب و هنرتان تأثیر بگذارد. چه چیزهایی از این دست باعث تغییر حس و حال و نوع نگاه‌تان می‌شود؟

- آدمی نیستم که یک خط مستقیم در زندگی‌ام داشته باشم. ممکن است دوران طولانی درونگرایی در زندگی‌ام داشته باشم یا بالعکس؛ مثلا از جهت سینمایی فعال باشم و بیشتر با اطرافیان معاشرت کنم می‌خواهم بگویم که آدم بسیار ترکیبی هستم، اما اینکه چه نوع سرگرمی به من کمک می‌کند، نمی‌دانم. به‌نظرم هر چه می‌آموزیم و می‌بینیم، وقتی از دریچه چشم بازیگر به آنها نگاه کنید جزو آموزش‌های او به‌حساب می‌آید. به این معنا که وقتی فیلم می‌بینید یا ورزش می‌کنید یا هر کار دیگری، در مجموع دردها، خوشی‌ها، خواسته‌ها، آرزوها همه و همه دستمایه کارتان می‌شوند تا آگاهانه از آنها استفاده کنید. استاد سمندریان همیشه می‌گفت؛ زندگی کنید. اگر بو می‌کنید واقعا بو کنید. به طبیعت نگاه نکنید. کاری کنید که همه اینها واقعا جذب وجودتان شود.

 نقش روبه‌روی شما‌ در "خفگی" را الناز شاکردوست (صحرا) بازی می‌کند. این نخستین بازی شما با ایشان در یک فیلم سینمایی است. ارتباط‌تان با خانم شاکردوست چطور بود؟

همبازی و همراه خیلی خوبی بودند. الناز اصولا دختر خیلی مهربان و علاقه‌مند به کارش است، به‌خصوص این نقش را خیلی دوست داشت. خیلی مشتاقانه کار کرد و رابطه‌اش با من که فقط با ایشان بازی داشتم، خیلی خوب بود. به همین خاطر بین ما رابطه دوستانه‌‌ای به‌وجود آمد. فقط یک رابطه حرفه‌ای بین ما نبود. عموما بعد از کار، می‌نشستیم و کلی با هم حرف می‌زدیم و دردل می‌کردیم. خیلی به هم نزدیک شدیم.

از نقش‌هایی که خانم شاکردوست بازی کرده کدام یک را دوست دارید؟

- فیلم «خدا نزدیک است» را که در نقش معلم بود، می‌پسندم. همچنین بازی‌اش در فیلم‌های«اتوبوس شب» و «خفه‌گی» را هم دوست دارم.

از بین نقش‌های خودتان کدام یک را بیشتر دوست دارید؟

- نقش‌هایم در فیلم‌های «هنرپیشه» یا «یک روز قشنگ برفی» و همچنین در نمایش «عشق‌آباد» برایم چیز دیگری هستند. همه نقش‌هایی را که بازی کرده‌ام دوست دارم؛ چون برای هر کدام انرژی و مایه گذاشتم. ممکن است در برخی از آنها نتیجه کار مورد پسندم نباشد، اما نقشم را دوست داشته‌ام.

دوست دارید چه اتفاق خوشحال کننده‌ای برای‌تان بیفتد؟

- زندگی‌ام مدت‌هاست شبیه رودخانه‌ای است که در آن شنا می‌کنم. این رودخانه شاید مرا جایی ببرد که خوب و باصفا باشد و گاه شاید نه. به همین دلیل به نوعی خودم را به زندگی سپرده‌ام. گاه آدم رویاهای زیادی دارد، اما رسیدن به آنها آنقدر به تعویق می‌افتد و گاه حتی رویاها آنگونه شکل عوض می‌کنند که کم می‌آورید. به همین‌خاطر دیگر کم‌کم سعی می‌کنید خیلی آرزو نکنید تا از به نتیجه نرسیدن آرزوهای‌تان سرخورده نشوید. بعد متوجه می‌شوید که خیلی‌ها در جهان به چیزهای کوچکی که حقوق مسلم‌شان هم هست، نرسیده‌اند. در نتیجه آرزوهای‌مان در مقابل آنها کم و کوچک می‌شوند. به همین دلیل غالبا خجالت می‌کشم و سعی می‌کنم تحمل کنم.

علاقه‌مندی‌های‌تان شامل چه چیزهایی می‌شود؛ مثلا چه سبک موسیقی را دوست دارید؟

- بیشتر موسیقی پاپ را دوست دارم.

تئاتر می‌روید؟

- اگر بشنوم که کار خوبی در حال اجراست، حتما می‌روم. البته آخر هفته که خلوت‌تر است به نسبت دیگر روزهای هفته روزهای مناسب‌تری برای رفتن به تئاتر است؛ به شرطی که کارهای روتین آخر هفته اجازه بدهد. روزهای دیگر خیابان‌ها خیلی شلوغ است و گاه برای دیدن یک نمایش مجبور می‌شوی ساعت‌ها در ترافیک بمانی.

اهل گالری رفتن هستید؟

دوست دارم بیننده نقاشی ، مجسمه و عکس باشم. اگر نمایشگاه‌های سالانه برگزار شوند، چه بهتر؛ چون تعداد بیشتری اثر می‌شود دید.

میانه‌تان با ادبیات چطور است؟

- شاعران کلاسیک مثل حافظ ، مولوی و سعدی را می‌خوانم. رمان هم زیاد می‌خوانم.

رمان‌نویس مورد علاقه‌ شما کیست؟

- گابریل گارسیا مارکز رمان نویس همیشگی مورد علاقه‌ام است. از نویسندگان ایرانی محمود دولت آبادی، علی اشرف درویشیان، صادق هدایت را دوست دارم. «کلیدر» دولت‌آبادی رمان مورد علاقه‌ام است. پیشنهاد می‌کنم خوانندگان روزنامه رمان بخوانند؛ چون خواندن رمان هم دایره واژگان آدم را گسترده می‌کند و هم با تخیل نویسنده همراه می‌شویم و از طرفی دیگر؛ تجربه ما را از زندگی ‌ بالا می‌برد.

هیچ‌وقت اهل کلکسیون بوده‌اید؟

- نوار کاست و فیلم جمع می‌کردم و همچنین مجله‌ها و روزنامه‌هایی که ارتباط با کارم داشتند.

ماهایا پطروسیان
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین