کد خبر: 14074 A

روایت کیت بلانشت از نقش آفرینی‌هایش/ جنگ هلا در برابر ثور

 روایت کیت بلانشت از نقش آفرینی‌هایش/ جنگ  هلا در برابر ثور

کیت بلانشت، بازیگر توانای هالیوود که قرار است در نقش هلا بازی کند، از تمامی تجربه‌های بازیگری‌اش گفت.

ایران آرت: بازیگر ٤٨ ساله سینما اصلیتی استرالیایی دارد. به همین دلیل، صمیمی‌ترین دوستش در هالیوود نیکول کیدمن است. نزدیک دو دهه است که درزمینه بازیگری فعالیت دارد. همزمان بازیگر فیلم‌های هنری و فیلم‌های عامه‌پسند بوده است. بازی‌اش در آثاری مثل الیزابت، بابل، هوانورد، آقای ریپلی مستعد و یاسمن آبی با تحسین منتقدان همراه بوده و کارهایی مثل ارباب حلقه‌ها، هابیت، سیندرلا و یکی از قسمت‌های مجموعه فیلم ایندیاناجونز، جزو فیلم‌های پرفروش جدول گیشه نمایش بوده‌اند. در سومین قسمت تور، بلانشت در نقش کاراکتر منفی داستان ظاهر شده است. با حضور در این نقش، بلانشت با موجی از تحسین روبه‌رو شده و نامش در کنار نام کاراکتر اصلی فیلم یعنی ثور قرار گرفته است. بخشی از گفت‌وگو با کیت بلانشت که اختصاص به خود فیلم دارد، یک روز بعد از فیلمبرداری صحنه معروف نبرد او با کاراکتر تور و دوستانش روی پل آزگارد انجام شد. بخش‌های دیگر گفت‌وگو از مصاحبه‌های مختلف با او توسط روزنامه اعتماد انتخاب‌ شده است.

 

درباره کاراکتر هلا برای‌مان می‌گویید؟

 

خب، او چیزی شبیه الهه مرگ است. چیزی که توجهم را برای بازی در این نقش جلب کرد، این است که هیچ‌چیزی درباره‌اش نمی‌دانستم. این نکته بازی در آن را برایم هیجان‌انگیز می‌کرد. به‌صورت طبیعی، هواداران داستان‌های مصور چیزهای زیادی درباره‌اش می‌دانند. کشف این مساله که او کیست، پروسه‌ای جالب برای من بود.

هیجان زیادی در این رابطه وجود دارد که هلا نخستین شخصیت خبیث زن مجموعه داستان‌های مارول است. وقتی قرارداد بازی در این نقش را امضا کردید، نگران این نبودید که قرار است چگونه او را به تصویر بکشید؟

البته کمی می‌ترسیدم. اما فراموش نکنید که او طرفداران بسیار زیادی در بین دخترها و خانم‌ها دارد. یکی از آنها دختر خودم است! با بازی در این نقش، به آنها کمک می‌کنید تا بتوانند درک بهتری از چنین آدمی داشته باشند. زمانی که قرار شد در این فیلم بازی کنم، هنوز خبری از تولید «کاپیتان مارول» نبود که یک زن کاراکتر ابرقهرمان آن است. فکر می‌کنم این اتفاق بزرگی است که یک کاراکتر مونث را در چنین حال و هوایی می‌بینیم و باعث می‌شود تا دیگر شخصیت‌های مونث هم وارد کارزار شوند.

حضور در سه‌گانه ارباب حلقه‌ها چقدر کمک کرد تا در ثور آماده‌تر باشید؟

خیلی کمک کرد. اندی سرکیس پیشگام بازی در این‌جور کارهاست! فیلم‌های او را تماشا کردم، تا کمک کند بتوانم وارد دنیای پرده آبی و حقه‌های آن شوم. هم وایتیتی و هم پیتر جکسن، اصرار داشتند که مقدار زیادی کارهای فیزیکی واقعی داشته باشیم تا همه‌چیز کامپیوتری نباشد. باید طراحی‌های وایتیتی را ببینید. هنرمند خلاقی است و به خوبی می‌داند چه چیزهایی برای بازیگر در درجه اول اهمیت قرار دارد. حتی اگر خود بازیگر نتواند در دنیای ساخته‌شده توسط او قرار گیرد، حسی را خلق می‌کند که فضای موردنظر را بگیرد و متوجه شود. این موضوع واقعا به بازیگر کمک می‌کند تا در کنار پرده آبی، ایده و نظری درباره کاری که انجام می‌دهد، داشته باشد.

در عین ‌حال، باید از زویی بل یاد کنم. او فقط یک بدلکار بی‌نظیر زن نیست، بلکه یک‌پا بازیگر پرشور است. داشتن او در کنار خود در زمان فیلمبرداری، مثل حضور یک منبع الهام و یک پارتنر خوب بوده است. خلق آنچه تماشاچی روی پرده سینما می‌بیند، بدون وجود او امکان‌پذیر نبود. در نتیجه تحت هدایت او توانایی آن را داشته‌ام که کارهایی بیشتر از بدلکاری انجام دهم. مشابه چنین چیزی را سر صحنه فیلمبرداری ارباب حلقه‌ها و هابیت‌ها هم داشتم. بر اساس تجربه‌ام این را می‌گویم که بخش مهمی از کار در جلوی دوربین خلق شد و ربط زیادی به جلوه‌های ویژه و حقه‌های سینمایی ندارد. خیلی‌ها فکر می‌کنند این صحنه‌ها حاصل کار تکنسین‌ها در مراحل بعد از فیلمبرداری است. اما این‌طور نیست. اکثر آنها را در مرحله فیلمبرداری و در جلوی دوربین انجام داده‌ام.

کریس همسورث می‌گفت بعد از مطالعه فیلمنامه، منتظر بود تا ببیند کاراکتر هلا را چگونه خلق می‌کنید و بازی شما چه تفاوت‌هایی با متن فیلمنامه دارد. بعدتر اعلام کرد کاراکتری که ارایه داده‌اید، خیلی جلوتر از یک کاراکتر خبیث سنتی است.

وقتی می‌خواستم در این نقش بازی کنم، درخواست کردم به من کمی زمان بدهند تا بتوانم لحن مناسب را برای کاراکتر پیدا کنم. می‌دانستم که تایکا، کارگردان آن است و او با کسی شوخی ندارد. کمک کریس و بقیه را هم داشتم. این کمک‌ها خیلی به‌دردبخور بود. البته به کارگردان هم اعتماد کامل داشتم. او می‌خواست که برایش بازی کنم، نه اینکه جلوی دوربین بازی کنم! خب، خود تایکا دوبار و دو جور در فیلم حضور داشت! این نکته هم کمک زیادی می‌کرد تا راحت‌تر نقش را درک کرده و جلوی دوربین ارایه کنم.

درخواست نکردید که صحنه مشترکی را جلوی دوربین باهم داشته باشید؟

نه. می‌دانم اگر لازم باشد، خودش چنین صحنه‌ای را در قسمتی از فیلم در نظر می‌گیرد.

فکر می‌کنید در فیلم‌های بعدی کمیک استریپی مارول و دنیایی که خلق کرده، احتمال حضورتان هست؟

نمی‌دانم. همه‌چیز بستگی به این دارد که سازندگان فیلم‌های شرکت مارول، چه تصمیمی بگیرند. شما در مقام بازیگر هیچ‌وقت نمی‌دانید آنها چه‌کار خواهند کرد و چه تصمیمی خواهند گرفت. تلاش زیادی کردم تا کارم را درست انجام دهم. اما این به معنای آن نیست که کارم خوب بوده است. نمی‌توانم جواب شما را با یک بله یا خیر بدهم. همه‌چیز بستگی به نظر روساس بزرگ تهیه‌کننده دارد!

تماشاگران سینما از انتخاب شما برای بازی در این فیلم یکه خوردند. آوردن بازیگری مثل شما با آن سابقه کاری در دنیای کمیک‌استریپی و ابرقهرمانانه مارول، برای بسیاری هیجان‌انگیز و البته باورنکردنی است. بازی در این فیلم چیزی است که منتظرش بودید، یا اینکه کار کردن با تایکا و خود فیلمنامه بود که مجاب‌تان کرد در آن بازی کنید؟

البته فیلمنامه و کارگردان نقش بسیار مهمی در این انتخاب داشتند. اما همیشه دلم می‌خواست وارد چنین دنیایی شوم و در فیلمی در این ژانر بازی کنم. وقتی چیز زیادی درباره این نوع کار نمی‌دانی، بازی و همکاری با آن خیلی هیجان‌انگیزتر می‌شود. از خودت می‌پرسی: «چطوری می‌خواهی انجامش دهی؟» و به دنبال جواب آن هستی. وقتی پیشنهاد بازی در فیلمی را دریافت می‌کنم، به این فکر می‌کنم که چگونه می‌خواهم وارد دنیای درونی آن شوم. بدون توجه به این نکته که نیازی به شگفت‌زده کردن مردم داشته باشم، تلاش همیشگی‌ام این است که خودم را به سطح بالاتری بکشم. مثل سفر به مکان‌های ناشناخته است. دوست داری سفر بیشتری بکنی و به جاهایی بروی که تابه‌حال نرفته‌ای. شکست، قدم اشتباه و قضاوت عمومی، همه جزو چیزهای مشترکی هستند که در زندگی روزمره با آنها سروکار داریم. اما تو فقط خودت را در باد رها می‌کنی و منتظر نتیجه می‌مانی. نمی‌دانم قضاوت دیگران چه خواهد بود، اما برای خودم بسیار هیجان بوده است. بازی در نقش هلای خبیث دقیقا همان چیزی بود که برای مدت‌ها در انتظارش بودم.

تجربه بازی در سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها» چگونه بود؟

تا قبل از آن جلوی پرده آبی بازی نکرده بودم و با این‌جور چیزها، بیگانه بودم. بازی در این مجموعه فیلم، چیزی مثل ورودم به دنیای بازی‌های کامپیوتری بود. یک دنیای کاملا متفاوت بود.

از ابتدا می‌خواستید بازیگر شوید؟

واقعا نمی‌دانم چنین چیزی را می‌خواستم یا نه. آدم بسیار فعالی هستم. منتظر این نشستن که تلفن زنگ بخورد، چیزی نبود که واقعا خوشحالم کند. سعی کردم این کار را بکنم و بعد، تلاشم این بود که آن را انجام ندهم. بعد دوباره به این فکر افتادم که انجامش دهم. یک‌جور ناآرامی و تشویش در آن وجود دارد که در تمام اوقات آن را احساس می‌کنید. اما شاید همین است که باعث می‌شود ادامه دهید و به جلو بروید.

همکاری با فیلم‌های انیمیشن را دوست دارید؟

کار کردن در این‌جور فیلم‌ها و بخشی از روند کار بودن، یک موهبت است. خودم و بچه‌هایم قسمت اول «چگونه اژدهای خود را تعلیم دهید» را خیلی دوست داریم. وقتی پیشنهاد همکاری با فیلم را دریافت کردم، خیلی خوشحال شدم. به عنوان یک بازیگر، مجبورید از اعضای بدن و چهره برای بیان احساسات مختلف استفاده کنید. اما وقتی قرار می‌شود فقط به کمک صدای‌تان کاری را انجام دهید، آن‌ وقت معلوم می‌شود چقدر توانایی دارید. شما باید به ‌جای کسی حرف بزنید که کاملا منفک و جدای از شماست و توسط کسان دیگری خلق‌شده است. اما صدای شما به این موجود غریبه جان و هویت می‌دهد. در یک اتاق محصور و درحالی که کس دیگری هم کنارتان نیست، باید حس و حال لازم را گرفته و یک نقش را با صدای‌تان زنده و اجرا کنید. کار بسیار جالبی است.

شعارتان در زندگی چیست؟

اگر می‌دانی قرار است شکست بخوری، شکوهمندانه شکست بخور.

کار با وودی آلن در یاسمن آبی چطور بود؟

او را بسیار بخشنده، صادق و همراه پیدا کردم. به‌صورت طبیعی، وقتی آدم‌ها صادق هستند نوعی بی‌رحمی در رفتار و گفتارشان دیده می‌شود. اما من ترجیح می‌دهم واقعیت‌ها را بشنوم. اگر کارم درست نبوده، باید به من گفته شود. وقتی اشتباهات آدم به او گفته می‌شود، راه‌هایی برای جبران آن هست. می‌توانی کاری در این رابطه انجام دهی و غلط خود را اصلاح کنی. اصلا این جمله را دوست ندارم که «ولش کن، در مرحله تدوین و پایانی فیلم درستش می‌کنیم!» در فیلم‌های وودی آلن چیزی به نام مرحله پایانی تولید وجود ندارد. هر چیزی که هست، باید سر صحنه فیلمبرداری انجام داده و درستش کنی. اگر جلوی دوربین اتفاق نیفتد، هیچ‌وقت دیگر هم اتفاق نمی‌افتد.

می‌گویند خاطره خوبی از هوانورد مارتین اسکورسیزی و همبازی‌تان آلن آلدا دارید؟

خیلی کوچولو بودم که پدرم مرد و آلن آلدا خیلی شبیه پدرم بود. هفته‌ای پنج بار «مش» رابرت آلتمن را تماشا می‌کردم، فقط برای اینکه او را ببینم و سلامی بکنم. برای همین، فکر کنم وقتی آلدا را ملاقات کردم، پیش خودش فکر کردم چه آدم دیوانه‌ای هستم! به سمت او دویدم، انگار که پدرم را دیده‌ام.

چندساله بودید که پدرتان مرد؟

١٠‌ساله. داشتم برای خودم پیانو می‌زدم. قدم‌زنان پنجره را بست. برایش دست تکان دادم. خبری از بغل کردن و بوسیدن نبود. کمی بعد سکته قلبی کرد. فقط ٤٠ سال داشت. نمی‌توانستم باور کنم دیگر پیش ما نیست .

و کار تازه؟

سومین قسمت انیمیشن کامپیوتری تعلیم اژدها. هر بار که می‌خواهم با این فیلم همکاری کنم، حالت خاصی دارم. هر بار هم مثل‌اینکه بار اول است می‌خواهم این کار را انجام دهم. «کتاب جنگل» را هم دارم. اندی سرکیس، کارگردان آن است و البته در آن بازی هم می‌کند. تجربه کاری بسیار خوبی بود.

درام جنایتکارانه «هشت یار اوشن» هم هست، روایتی زنانه از فیلم کلاسیک و معروف سینما.

با یک دوجین از بازیگران مطرح زن سینما همبازی هستم. فیلم شوخ و بانمکی است. امیدوارم که چنین شده باشد و بتواند مورد توجه تماشاگران قرار گیرد. نوع تازه‌ای از کار اکشن است. در یکی دو سال اخیر، تولید فیلم‌های اکشن با محوریت کاراکترهای زن مورد توجه فیلمسازان و کمپانی‌های فیلمسازی قرارگرفته است. تصور می‌کنم زنان بازیگر باید خودشان را جدی‌تر بگیرند و حق خود را از صنعت سینما بطلبند. سینمای ما بیش‌ازاندازه مردانه است و خیلی وقت‌ها، زنان به حاشیه رانده می‌شوند. همیشه آدم خوش‌بینی بوده‌ام. اما این خوش‌بینی مانع از تلاش برای خلق موقعیت‌های بهتر نمی‌شود. برای به دست آوردن چیزهای بهتر، باید مبارزه کرد. هیچ ‌چیزی به ‌راحتی و به‌ آسانی به دست نمی‌آید.

 

وودی آلن کیت بلانشت ارباب حلقه ها ثور
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین