کد خبر: 8178 A

سنت شکنی در نقد یک اثر/ وقتی کارشناسان برای نقد تابلویی از کریم نصر گردهم آمدند

سنت شکنی در نقد یک اثر/ وقتی کارشناسان برای نقد تابلویی از کریم نصر گردهم آمدند

عصر روز چهارشنبه 21 تیرماه، گالری بن، میزبان منتقدان حوزه هنرهای تجسمی احمد رضا دالوند، آلبرت کوچویی و نیز محسن شهرنازدار متخصص مردم‌شناسی و فرهنگ شد.

ایران‌آرت: در این نشست هنرمندانی چون غلامرضا نامی، صدیق تعریف، عبدالحمید پازوکی، مهرداد محب‌علی، محمد طلوعی،  احمد وکیلی، فرشید شفیعی،  فرشته یمینی شریف و ... حضور داشتند. در این رویداد اثری از کریم نصر تحت عنوان "خزان" از مجموعه "میراث متروک" مورد بررسی قرار گرفت.

اولین سخنران برنامه، آلبرت کوچویی بود. آلبرت کوچویی در رابطه با اثر کریم نصر طی نطق خود اظهار داشت: خط ربطی که میان آثار کریم نصر وجود دارد جوش و خروش حاکم در تمام آثار اوست، جوش و خروشی که در دورن خود هنرمند است. در فرصتی که دالوند عزیز فراهم کرد از کارگاه نصر دیدن کردم و در آنجا نگاه من به یک پیکره افتاد که تمام رویاهای من از اسطوره آشوری بود. در آن ملاقات تمام آثار دیگر او را دیدم و نگاه کنجکاوانه خودم را نسبت به آثار او در یک یادداشت توصیفی نوشتم. توصیف در نگاه منتقدانه نسبت به آثار یک نقاش حرف اول را می‌زند.

کوچویی افزود: همه توان و زورمندی کریم نصر را به عنوان یک نقاش و مجسمه‌ساز در آثار پر از ایهام او می‌توان دید و در آن تفکر می‌توان یافت. هوشیارانه تمام مکاتب را همانطور که تابلو می‌طلبد گشت می‌زند، گاه ردی از کابوس‌های اکسپرسیونیستی‌ها را می‌پاید و بازی با تکه‌های درشت رنگِ آمده بر چوب، کاغذ، مقوا و بوم... اینجا بیداد مفاهیم است. رنگ‌ها گاه کلاسیک گون کنار هم می‌نشیند، گاه بی‌تاب و بی‌پروا با تاش‌هایی که اینجا و آنجا بی‌توجه به آنچه در مَثل کادرهای مربع طلایی می‌طلبد.

او اظهار داشت: کریم نصر باکی ندارد تا به مرزهای رنگ‌ها و جلوه‌های شاگال هم نزدیک شود و از آنها وام بگیرد و البته طرحی تازه بزند یا به دنیای کاندینسکی سرک بکشد و برتر از همه اینها دلبستگی نقاش را به تک تازی و جلوه‌گری رنگ‌های فوویست‌ها و شیان رنگ بیش از همیشه و بیش از همه در تابلوهای او می‌توان دید.

کوچویی گفت: اینجا اما کریم نصر چون فوویست‌ها فقط در اندیشه تک تازی و تاخت و تاز رنگ‌ها نیست که نشان می‌دهد همان چالاکی و توان آنها را دارد و برتر از آنها از اضطراب‌ها و دلتنگی‌های آدم امروز می‌گوید. حتی اگر نقشی از آثار سقاخانه‌ای بیابد شمایلی نو و امروزی به آن می‌دهد و نشان می‌دهد از پس خط‌های سبک بالانه آمده بر نقاشی‌های سقاخانه‌ای برمی‌آید.

 در ادامه، احمدرضا دالوند، نویسنده، منتقد هنری و طراح گرافیک، اثر کریم نصر را در یادداشتی تحت عنوان "بوطیقای ذهن کریم نصر" توصیف کرد.

دالوند بیان کرد: اگر این تابلو را در جای دیگری می‌دیدم نمی‌گفتم که کار کریم نصر است. البته آنچه اهمیت دارد این است که تاکنون دیده نشده، یک اثر از یک هنرمند بعد از برگزاری نمایشگاه اینچنین مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، حضور امروز این جمع برای دیدن یک اثر یک نوع سنت‌شکنی است، این اتفاق به دو دلیل بود، یکی شأن این نقاشی و دیگری جسارت هنرمندی که پس از 60 سالگی به این تحول دست زده است.

او اظهار داشت: از دیدگاه صرفا بصری و در نگاه به طبیعت، نکته ظریفی نهفته است: از فاصله معینی کمتر و از فاصله معینی بیشتر، آنچه به رؤیت در می‌آید به تجرید می‌ماند تا به طبیعت. این اثر یک سویه ابسترکت دارد، یعنی اگر یک سوم بالای کار را نادیده بگیریم با یک بافت انتزاعی روبرو هستیم .

این منتقد هنری، دیگر ویژگی‌های منحصر بفرد کارهای کریم نصر را سهل ممتنع بودن آنها، ناشی از ذهن پیچیده هنرمند دانست.

دالوند  ادامه داد: امروزه نقاشان معاصر دنیا دارای یک نوع بوطیقای ذهنی هستند. نقاش صاحب دستگاه فکری است. متاسفانه در حال حاظر ژانر منظره‌نگاری از بین رفته است، همانطور که کل این اکو سیستم و طبیعت در حال زوال و بی‌توجهی است.

او گفت: در این اثر بی‌آنکه با پردازشی "نیمه آبستراکت/نیمه ناتورال" مواجه باشیم با ساختاری پارادوکسیکال رو در روییم. یعنی چه؟ یعنی اگر یک سوم بالایی تابلو را در دید خود نداشته باشیم و خط افق، کمی از آسمان و نفوذ اتمسفر طبیعی جو را از منظر اثر حذف کنیم؛ بی‌تردید با تابلویی آبستراکت از نوع اکسپرسیونیستی مواجه می‌شویم. اما به هیچ روی با اثری تلفیقی مواجه نیستیم و کاملا با اثری یکپارچه و منسجم رو در روییم. آنچه که با شورمندی و توان نقاشانه رخ داده است، تصویر زمینی متروک است که در آن نه نشانی از بارقه الهی حس می‌شود ( آنچنان که در رومانتیک‌ها بود) و نه چشم‌اندازی ململی از نوازش نسیم و بافه‌های طلایی گندم ( آنچنان که در ناتورالیست‌ها بود) و نه چیزی از بازی‌های درخشان نور و لحظه‌های گذرنده زمان (آنچنان که در امپرسیونیست‌ها بود) ... او دُمل التیام نیافته روان سوژه را بر پرده‌اش نشانده است. خیال‌پردازی در نزد کریم نصر اینگونه است. این ژانر از خیال و نگاه، تنها در ادبیات معاصر ممتاز جهان و هنرمندان نمره یک جهان دیده می‌شود. این آثار یک رتوریک بصری دارد و صرف و نحوی روی اثر انجام می‌دهد، این مبحث پیچیده است که به صورت مبسوط در نقدی تحت عنوان "او دُمل التیام نیافته روان سوژه"  نوشته‌ام که بزودی منتشر خواهد شد.

دیگر سخنران برنامه، محسن شهرناز دار بود. شهرناز دار دغدغه‌های خود را در بستر مطالعاتی تخصصی‌اش، بیان کرد و در ابتدا با اشاره به جمله‌ای که کریم نصر در مقدمه نمایشگاهش نوشته بود، وارد بحث شد: عکس عاری و خالی از رفتار عکاس است اما یک بوم نقاشی سرشار از لحظه به لحظه رفتارهایی است که هنرمند داشته و روی اثر منعکس شده است.

او ادامه داد: اگر از دید انسان‌شناسی به این جمله توجه شود سه سویه را می‌توان مورد توجه قرار داد، یکی جایگاه خود نقاش است در این اثر، نقاش به عنوان عضوی از یک میدان اجتماعی و محصول دوره تاریخی و فرهنگی.

شهرناز اظهار داشت: بُعد دیگر خوانش خود اثر در بستر اجتماعی است. اثر در این مقطع زمانی قرار دارد و مفهوم زمان و مکان مشخصی که ما در آن هستیم اثر را معنادار می‌کند. بُعد سوم مخاطب اثر است، کسی که تفسیر و برداشت خود را از این اثر دارد. این سه وجه مربوط به بحث انسان‌شناسی هنر است که بخشی مربوط به تاریخ هنر و بخشی مربوط به فلسفه هنر می‌شود.

در ادامه برنامه غلامرضا نامی کارشناس ارشد هنرهای تجسمی در رابطه با اثر کریم نصر توضیح داد: همانطور که آقای دالوند گفتند اگر این کار را جای دیگری می‌دیدم، نمی‌توانستم تشخیص دهم اثر کریم نصر است. من این اثر را آبستراکت  فیگوراتیو می‌بینم و هر بخش آن می‌تواند یک اثر مجزا باشد.

کریم نصر نیز  در ارتباط با چگونگی رسیدن خود به این مرحله و فصل جدید کاری گفت: پس از سال‌ها کار نقاشی و تصویرگری، زمانی که با یک فاصله به دوره‌های کاری مختلف خود نگاه کردم این نتیجه‌گیری حاصل شد که اگر تصویرگری اینچنین است پس نقاشی چطور باید باشد؟ هر آنچه هست باید چیز دیگری باشد. اتفاق‌هایی من را در مقطعی با تصویرگری مواجه کرد و باعث شد به تفاوت نقاشی و تصویرگری بیشتر فکر کنم. نقاشی داستان ندارد، تصویرگری، تصویری است که بخشی از آن در بیرون تصویر است و همراه با ادبیات است.

او گفت: پس از مدتی نتیجه گرفتم در نقاشی نباید تصویر من خارج از کادر ادامه داشته باشد و آن چیزی که هست تنها در داخل اثر باشد. قدم‌هایی را برداشتم که بیننده با مواجه شدن با آنها در تابلو، چیزی را دریافت و درک کند و هیچ داستانی خارج از این چهار چوب نباشد. به این ترتیب، روایت را به نحوی از کارم حذف کردم، نتیجه نهایی که گرفتم را در نمایشگاه اخیرم به نمایش گذاشتم و از نظر من این نمایشگاه چند ویژگی داشت. ازجمله اینکه عنوان آن "میراث متروک" بود که منظور من از آن همان پرداختن به موضوع چشم‌انداز بود، این ژانر از نقاشی سالهاست فراموش شده است.

لازم به یادآوری است، کریم نصر نقاش و تصویرساز ایرانی است، او همچنین در زمینه طراحی، مجسمه‌سازی و نویسندگی نیز فعالیت دارد. نصر در سال ۱۳۳۱ در رشت متولد شد و لیسانس معماری را از انگلستان و فوق لیسانس گرافیک را از دانشگاه تهران دریافت کرده است. او عضویت در هیأت داوران ششمین دوسالانه نقاشی ایران، چهار دوره داور دوسالانه تصویرگری ایران را در کارنامه هنری خود دارد. همچنین کتاب تاریخ هنر برای کودکان (نشر نظر) و ده‌ها یادداشت و مقاله درباره هنر معاصر ایران را در نشریات تالیف و منتشر کرده است.

 

 

غلامرضا نامی کریم نصر
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین