کد خبر: 8731 A

کارگردان تئاتر: هدایت بدشانس بود که اینجا به دنیا آمد

کارگردان تئاتر: هدایت بدشانس بود که اینجا به دنیا آمد

چیزی به اسم ممنوع بودن در مورد هدایت جوک است. میلیون‌ها نسخه از آثار هدایت به شکل زیراکس و قاچاق منتشر و فروخته شده است.

ایران‌آرت: «بوف نه چندان کور» اولین تجربه محمدعلی سجادی در تئاتر بود؛ اثری که از صادق هدایت و «بوف کور» او وام گرفته بود و سجادی می‌گوید بازتاب خوبی گرفته است.

سجادی می‌گوید؛ بیش از 16 سال درباره بوف کور و صادق هدایت تحقیق و جستجو کرده و ماحصل این کنکاش درباره هدایت و اثر شاخص‌اش، نمایشگاهی نقاشی، نمایشنامه «بوف نه چندان کور» و فیلمنامه‌ای است که قرار است تبدیل به یک فیلم سینمایی شود.

به بهانه اجرای این نمایش و تحقیق و مطالعه‌ای که سجادی از آن حرف می‌زند، ایلنا با این فیلمساز به گفتگو نشسته و از بوف کور، صادق هدایت و نگاهی که به این نویسنده چالش‌برانگیز معاصر داشته؛ صحبت کرده که گزیده‌ای از آن را در ادامه می‌خوانید؛

 

- من به سمت نقد صادق هدایت نرفتم؛ چون کار ما نمایش و نگاهی به هدایت است نه نقد آدمی مانند هدایت. هرچند خواه ناخواه قضاوت خواهیم داشت؛ اما تئاتر «بوف نه چندان کور» قضاوت در مورد هدایت نیست بلکه نگاهی به اوست.

- زمانی که هدایت «بوف کور» را نوشت، خیلی از جریان‌های اجتماعی‌نگر البته از نوع سطحی و حزبی به این اثر داشتند و نفی‌اش کردند. هنوز هم خیلی‌ها با گفتن اینکه بوف کور افیونی است، او را نفی می‌کنند.

- ناله و اعتراض در آثار و حرف‌های هدایت زیاد است اما فکر می‌کنم عبث او عبث فعال است چون آدمی که این همه کار خلق کرده می‌خواسته به شرایط اعتراض کند.

- آدم‌هایی داریم که به صورت طبیعی روحیه‌ای شبیه هدایت دارند؛ بالاخره این افسردگی خاص آدمی مانند هدایت نیست و نبوده و نخواهد بود. افسردگی در آدم‌ها وجود دارد و در هر دوره‌ای مختصات و شکل بروز خودش را دارد.

- چیزی به اسم ممنوع بودن در مورد هدایت جوک است. میلیون‌ها نسخه از آثار هدایت به شکل زیراکس و قاچاق منتشر و فروخته شده است و تقریبا همه مردم بوف کور را در کتابخانه‌شان دارند حتی اگر آن را نفهمند یا آن را خوانده یا نخوانده باشند. اهمیت آدمی مانند هدایت از یک فضای نخبه محدود دو هزار جلدی فراتر رفته و ابعاد ملی و جهانی پیدا کرده است.

- هدایت آنقدر کار کرده که عبث بودن درباره او معنایی ندارد. معتقدم هدایت در کنار نیما با افسانه‌اش، دو آدم کلیدی و مهم ادبیات معاصر ما هستند.

- تلاش من قابل دسترس‌تر کردن بوف کور بود.

- رمان بوف کور قائم به ذات ادبیات و زبان است و این درهم‌آمیزی همه کاراکترها یک آدم هستند، یک اندیشه است، اما این اندیشه و گمان باید عینی شود. هرچند من هم وقتی تصمیم گرفتم مثلا خود مسعود کرامتی یک پرسوناژ بوف کور هدایت را در نمایش در هفت تیپ کار کند سعی کردم به همان جوهره‌ای که در بوف کور هست نزدیک شوم اما طبیعتا می‌خواستم اثر را قابل دسترس و قابل فهم شود.

- در مورد هدایت این نکته را باید متوجه باشیم که با معیارهای خودش، خودش را بسنجیم نه با معیارهای خودمان لزوما. اول بفهمیم‌اش و بعد به قضاوت برسیم. از نظر من در بوف کور  نقد هنجارهای مانده و متحجرانه وجود دارد؛ نقد ما و اکنون ما.

- دختر هفت ساله‌ای توسط آدمی که سنتی هم بوده مورد تجاوز و قتل قرار گرفته است. کار هدایت شنیع است یا اجتماعی که درباره آن حرف می‌زنیم؟ اگر هم هدایت چیزی می‌گوید بازتاب این جامعه است. او به ما یک سیلی می‌زند.

- هدایت به شدت از شرایطش دل‌زده بود اما هدایت خمود نیست. کسانی که می‌خواهند هدایت را تخریب کنند به دلیل این است که او را نمی‌فهمند، همانطور که بوف کور را نفهمیده‌اند.

- هدایت می‌رفته در کوچه و بازار و با ادبیات آنها آشنا بوده، رئالیسم و سوررئالیسم را می‌شناخته، جهان معاصر و ادبیات قرن را شناخته و بلعیده و بسیار جهان‌شمول بوده؛ برای همین واژه عبث یا قضاوت اخلاقی در مورد هدایت را برنمی‌تابم.

- هدایت به این دلیل اهمیت دارد که در مردم نفوذ دارد و واکنش برمی‌انگیزد. آدم‌های متحجر، ریاکار، کندذهن و کم‌سواد طبیعتا به آدم باسوادی مانند هدایت باید موضع داشته باشند؛ آنهایی که نمی‌فهمند برای اینکه طرف مقابل را منکوب کنند انگی به او می‌زنند و خیال خودشان را راحت می‌کنند.

- در مورد فیلم‌های من این ایراد را گرفتند که تو چقدر در فیلم‌هایت خشن هستی. اما به محض اینکه امروز «آتنا» به قتل می‌رسد همه همان کاری را می‌کنند که من در فیلم «رنگ شب» کردم.

- ما خیلی مواقع ممیزهای وحشتناک‌تری از ممیزهای نظام  هستیم و این نکته‌ای است که هدایت می‌گوید.

- علی شریعتی نمی‌تواند صادق هدایت را درک کند؛ برای اینکه با معیار و مترهایی که خودش داشته، هدایت را می‌خواند و نقد می‌کند.

- آقای شریعتی به تغییر اعتقاد داشت؛  اما اگر امروز زنده بود و این حاصل احتمالی نظریاتش را می‌دید به شیر گاز متوسل نمی‌شد؟!

- از بدشانسی هدایت است که اینجا متولد شده و از خوش شانسی ما این که او را داریم.

- منطق «بوف نه چندان کور» به بزرگراه گمشده دیوید لینچ شبیه است؛ چون منطق مشترکی دارند. خواب و رویا که از اصول سوررئالیسم است در هر دو وجود دارد.

- نامی که برای نمایش انتخاب کردم ناشی از خوش‌بینی نیست بلکه طنزی است که به نظر من در آثار هدایت و خودش شخصیت صادق هدایت وجود دارد و کسی کمتر این را می‌بیند.

 

صادق هدایت بوف کور محمدعلی سجادی نمایش بوف نه چندان کور
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین