کد خبر: 8723 A

محمود دولت‌آبادی: سینما یک حاشیه بود و بهتر بود که نمی‌بود

محمود دولت‌آبادی: سینما یک حاشیه بود و بهتر بود که نمی‌بود

وقتی کیمیایی خاک را ساخت در کیهان مقاله‌ای نوشت و به اقتباسی که کیمیایی انجام داده بود، اعتراض کرد.

ایران‌آرت: روزنامه شهروند مروری بر ٥٥‌سال نوشتنِ آقای رمان ایران، محمود دولت‌آبادی به بهانه سالروز تولدش داشته که در ادامه می‌خوانید؛

١٠ مرداد ١٣١٩

تولد در روستای دولت‌آباد سبزوار. از پدری گیوه‌دوز و مادری خانه‌دار.

١٣٣١-١٣٣٦

مثل اکثر همسن‌وسال‌های خودش در آن سال‌ها کودکی و نوجوانی را با کار گذراند: چوپانی، کفاشی، دوچرخه‌سازی و سلمانی و خیلی کارهای دیگر. همه این کارها را بعدها در آثارش به‌ویژه کلیدر نوشت. درباره کودکی‌اش می‌گوید: «علی‌رغم مشکلات اقتصادی که وجود داشت، ولی کودکی پر و جدی داشتم. به موسیقی و رقص و تعزیه و همه خرده‌فرهنگ‌هایی که بعدا در من جمع شد، عشق می‌ورزیدم.»

١٣٣٧

سفر به مشهد برای ورود به آموزشگاه گروهبانی و همان روزها نخستین آشنایی‌هایش با تئاتر و سینما.

١٣٣٨

مهاجرت به تهران و ابتدا کار به‌عنوان کنترلچی سینما و ویزیتور روزنامه کیهان و بعد آشناشدن به صورت جدی با تئاتر و چخوف و هدایت. درباره تئاتر می‌گوید: «تئاتر در شب خلق و در شب تمام می‌شود و این ارزشمند است.»

١٣٤١

آغاز داستان‌نویسی و چاپ نخستین داستان کوتاهش به نام تهِ شب. این قصه را مجله آناهیتا چاپ کرد که متعلق بود به مصطفی اسکویی. در همان‌ سال برای نخستین‌بار روی صحنه تئاتر هم رفت با بازی در نمایش شب‌های سفید که نویسنده‌اش، داستایوفسکی را دو، سه سالی می‌شد که خوب می‌شناخت.

١٣٤٢-١٣٤٤

سال‌های کار بود. در چند نمایش بازی کرد و چندین داستان هم نوشت.

١٣٤٥

‌سال پرباری بود. با احمد شاملو آشنا شد و در تئاتر برای اکبر رادی و بهرام بیضایی بازی کرد.

١٣٤٦

جلال آل‌احمد و غلامحسین ساعدی را شناخت و در چوب به دست‌های ورزیل برای ساعدی بازی کرد. در همان‌ سال میراث، به کارگردانیِ بیضایی را هم روی صحنه داشت. نگارش اوسنه باباسبحان را در آن‌ سال تمام کرد و چند‌ سال بعد مسعود کیمیایی فیلم خاک را براساس آن ساخت. اوسنه باباسبحان داستان روستاییان فقیر و ساده‌دل و اربابان ثروتمند و سنگدل بود و در نهایت، خیزش روستایی‌ها برای گرفتن حقشان. این داستان نسبت به داستان‌های بعدیِ دولت‌آبادی کمتر نشانه‌های آشکار سیاسی داشت.

١٣٤٧

اوسنه باباسبحان منتشر شد و بعد داستان سفر را نوشت و چند داستان کوتاه دیگر. در نمایشی برای علی حاتمی بازی کرد.

١٣٤٨

یکی از مهمترین سال‌های زندگی دولت‌آبادی. شروع به نوشتن کلیدر کرد و همزمان گاواریان و عقیل عقیل را نوشت و بعد رفت سمتِ سینما: در فیلم گاو ساخته داریوش مهرجویی به همراه عزت‌اله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان و پرویزفنی‌زاده بازی کرد. از نظر خود او اما سینما چندان اهمیت نداشت: «سینما یک حاشیه بود و بهتر بود که نمی‌بود.»

١٣٤٩

ازدواج با مهرآذر ماهر.

١٣٥٠-١٣٥٣

سال‌های نقد و نوشتن. در این دو‌سال چند کتاب نوشت: باشیرو، مرد، درخت، خون و خنجر و شیدا و روز و شب یوسف. همزمان دست به نقدِ نمایشنامه‌ها هم زد و در چند مقاله در روزنامه کیهان آثاری از اکبررادی، باقرمومنی و مرتضی رضوان را نقد کرد. وقتی کیمیایی خاک را ساخت و روی پرده فرستاد، در کیهان مقاله‌ای نوشت با عنوان باباسبحان در خاک و به اقتباسی که کیمیایی انجام داده بود، اعتراض کرد که او بدون اجازه متن را تغییر داده است. گلایه دولت‌آبادی از سینما با خاک آغاز شد و ادامه یافت. بعد از این سال‌ها دولت‌آبادی دیگر در نمایشی بازی نکرد و سینما هم برایش تمام شد و فقط ماند نوشتن و نوشتن و نوشتن.

١٣٥٤-١٣٥٦

بازداشت و زندان توسط ساواک.

١٣٥٦

 درهای زندان که باز شد، دولت‌آبادی بیرون آمد و شروع کرد به نوشتن مجدد: ازخم چنبر، دیدار بلوچ و پشت نقاب.

١٣٥٧

 نقطه اوج دولت‌آبادی با چاپ کلیدر در ١٠ جلد و بعد جای خالی سلوچ.

١٣٥٨

 انتخاب به‌عنوان دبیر سندیکای هنرمندان و کارکنان تئاتر ایران.

١٣٦٠-١٣٦٧

سال‌های نوشتن. انتشار اتوبوس، ققنوس، آهوی بخت من گزل، هیولا و نوشتن قصه برای رادیو.

١٣٦٨-١٣٦٩

برای نخستین‌بار انتشار مجموعه آثار دولت‌آبادی و سفرهایش به هلند، سوئد، آلمان، انگلستان و فرانسه. در این سفرها در دانشگاه‌ها و مراسم‌های  مختلف سخنرانی کرد و با مجله‌های مختلف خارجی مصاحبه کرد.

١٣٧٠

باز هم نوشتن و سفر. انتشار روزگار سپری‌‌شده مردم سالخورده و سفر به آمریکا و کانادا.

١٣٧١

سفر به آلمان و بعد انتشار مجموعه مقالات و یادداشت‌های پراکنده به عنوان: آیا ادبیات داستانی ما جهانی است؟ تا ٥-٤‌سال بعد چند کتاب مهم دولت‌آبادی به آلمانی ترجمه شدند.

١٣٧٦

 برنده لوح زرین ٢٠‌سال داستان‌نویسی ایران.

١٣٨٢

دریافت جایزه یک عمر فعالیت فرهنگی و بعد انتشار داستان سلوک.

١٣٨٧

 زوال کلنل را به ارشاد فرستاد اما مجوز چاپ نگرفت. زوال کلنل داستان افسری وطن‌پرست است که در یک شبانه روزِ‌سال ٥٧ درگیر حوادثی می‌شود. زوال کلنل تا سال‌ها بعد همچنان منتظر اجازه اداره ارشاد برای چاپ است.

١٣٨٩

 زوال کلنل به آلمانی منتشر شد با ترجمه بهمن نیرومند.

١٣٩٢

 انتشار کتاب صوتی وزیری امیرحسنک با صدای دولت‌آبادی. او در این کتاب قسمت‌هایی از تاریخ بیهقی را خواند: درباره وزیری امیرحسنک و بعد بردارکردن او.

١٣٩٣

دریافت نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه.

١٣٩٤

انتشار تا سر زلف عروسان سخن که قطعه‌هایی از متون نثر کلاسیک فارسی عمدتا بین قرن چهارم هجری شمسی تا دوازدهم است و چاپ ٦ داستان کوتاه با نام بنی‌آدم.

١٣٩٦

 انتشار این گفت و سخن‌ها که مجموعه‌ای‌ است از ٢٤ مصاحبه‌ او با روزنامه‌نگاران و نشریات مختلف طی دو دهه‌ گذشته.

 

محمود دولت آبادی رمان کلیدر رمان جای خالی سلوچ
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین