کد خبر: 8348 A

«برادرم خسرو» و ناصرخسرو قبادیانی؛ هابیل و قابیل از نوعی دیگر

«برادرم خسرو» و ناصرخسرو قبادیانی؛ هابیل و قابیل از نوعی دیگر

در ابتدای فیلم، خسرو از پدرش نقل می‌کند که به دلیل علاقه‌اش به شخصیت ناصرخسرو قبادیانی، اسم دو پسرش را ناصر و خسرو گذاشته است.

ایران آرتپس خداوند به قائن (قابیل) گفت: «برادرت هابیل کجاست؟» گفت: «نمی‌دانم، مگر پاسبان برادرم هستم؟» کتاب پیدایش، باب چهار

«جدال دو برادر»، از مضمون‌های قدیمی و اسطوره‌ای بوده که همواره قصه‌های متعدد بر آن روایت شده است. جدال هابیل و قابیل که در نهایت به قتل هابیل به دست قابیل منجر می‌شود، سرآمد این داستان‌ها و روایات است. از ابتدای روایت، دو برادر، به‌مثابه دو قطب مخالف خیر و شر، جدال نفس‌گیری را آغاز می‌کنند و کشمکش این دو برادر، محور داستان قرار می‌گیرد.

روایت فیلم «برادرم خسرو»، بر همین مضمون «جدال دو برادر» استوار شده است؛ با این تفاوت که به‌جای آنکه جدال خیر و شر، محور روایت باشد، جدال عقل و جنون، محور کشمکش دو برادر شده است. ناصر به‌عنوان قطب عقلایی روایت، زندگی کاملا برنامه‌ریزی‌شده و هدفمندی برای خود و خانواده‌اش فراهم کرده است. او و همسرش تحصیلات عالیه دارند و شایان، فرزند خانواده، مطابق با اصول تعیین‌شده والدین خود تربیت شده است و برنامه تعیین‌شده والدین خود را، به صورت دقیق و شایسته‌ای، اجرا می‌کند. همه‌چیز بر سر جای تعیین‌شده خود قرار دارد و زندگی ناصر در وضعیت کاملا پایدار و مطلوبی است.

داستان از نقطه‌ای آغاز می‌شود که خسرو، برادر ناصر که قطب شیدایی روایت است، به حوزه زندگی خصوصی ناصر وارد می‌شود. خسرو بیمار است و خواهرش که تاکنون سرپرستی برادر بیمار را برعهده داشته، برای مدت نامعلومی، نمی‌تواند این وظیفه را انجام بدهد و از ناصر می‌خواهد پرستاری برادرش را در این مدت، برعهده بگیرد. وضعیت پایدار زندگی ناصر، با ورود عنصری طغیانگر، ناپایدار می‌شود. ناصر که تمام دقایق زندگی‌‌اش با برنامه‌ریزی پیش رفته است، در مقابل برادرش قرار می‌گیرد؛ برادری که به سبب بیماری «اختلال دوقطبی» در وضعیت «شیدایی» قرار دارد و علیه هرگونه اصول و برنامه ازپیش‌تعیین‌شده‌ای، طغیان می‌کند.

«اختلال دوقطبی» یک بیماری درازمدت است که درمانی طولانی‌مدت می‌طلبد. این بیماری، بسیار نوسان‌دار بوده (از افسردگی به شیدایی یا برعکس) و به‌ دفعات مختلف، به تناسب نشانه‌‌های بیماری، باید روش درمانی تغییر کند. بازی شهاب حسینی در نقش خسرو، به نحو مطلوبی توانسته که بیماری خسرو را به تصویر بکشد و بیماری خسرو، برای تماشاگر باورپذیر باشد و حتی جنبه آموزشی درباره نشانه‌‌ها و وضعیت «اختلال دوقطبی» داشته باشد.

خسرو در دوران بیماری خود، وقتی در وضعیت شیدایی قرار می‌گیرد، صبح زود، با موزیک بسیار بلند، همه را بیدار می‌کند و در سراسر روز حرکات خلاف عرف از خود نشان می‌دهد. در انتهای شب، خسرو که از بی‌خوابی رنج می‌برد، دست‌به‌ساز می‌شود و برای خانواده منظم ناصر، بحران ایجاد می‌کند. ورود این شخصیت به حیطه خصوصی شخصیتی مانند ناصر، تنش‌زاست و سبب عدم تعادل در وضعیت زندگی و روحی ناصر می‌شود.

در ابتدای فیلم، خسرو از پدرش نقل می‌کند که به دلیل علاقه‌اش به شخصیت ناصرخسرو قبادیانی، اسم دو پسرش را ناصر و خسرو گذاشته است. در تاریخ آمده که ناصرخسرو در اوج حکمت و فرزانگی، شخصیتی عارف‌مسلک و شیدا دارد؛ به‌نوعی روایت فیلم سعی دارد نشان بدهد، این دو برادر، دو نیمه یک پیکر هستند؛ یکی نیمه عقلانی و دیگری

نیمه‌ شیدایی.

نقطه قوت روایت، این است که در این کشمکش و تحول، جای دو برادر عوض می‌شود. ناصر به سمت جنون می‌رود و خسرو رفتار عقلانی‌تری پیدا می‌کند. این تعویض جای دو قطب داستان، نشانه وجه خفته و همسان دو برادر است و هر دو شخصیت، به تناسب فرازوفرود داستان، وجه‌های مختلف شخصیت خود را بروز می‌دهند.

نقطه‌ضعف فیلم، اغراق در پرداخت شخصیت ناصر است. از نیمه فیلم، دیگر رنگ شخصیت ناصر، خاکستری نیست. شخصیت ناصر، شر مطلق می‌شود و این سبب می‌شود که بیننده فراموش کند وضعیت عدم تعادل است که ناصر را به گرداب آن تصمیم وحشتناک سوق داده است و می‌پندارد شر مطلق است و بسان قابیل، می‌خواهد از هابیل انتقام بگیرد. در صورتی که قدرت وضعیت است که وجه پنهان شخصیت ناصر را هویدا می‌کند و در استیصال کامل، او را با خود همراه می‌کند، اما در ابتدای روایت، شخصیت‌ها، تصویری خاکستری و باورپذیر دارند؛ نه شر مطلق هستند و نه خیر مطلق. آدم‌های معمولی که مهربانی‌ها و اشتباهات خاص خود را دارند.

یکی از نقاط تقابل این دو برادر، در نگاه آنها به میترا، شخصیت زن اصلی فیلم است. خسرو سعی می‌کند با دست‌گذاشتن روی نقاط فراموش‌شده شخصیت میترا، از او شخصیتی مستقل و محکم بسازد و از او بخواهد که روی پای خودش بایستد. با اینکه میترا باردار است و از رانندگی در مناطق پرترافیک هراس دارد، از او می‌خواهد در منطقه پرترافیک، خودش رانندگی کند؛ همین موضوع کوچک، سبب می‌شود جسارت گم‌شده میترا، هویدا شود و در کنار خسرو، خودش را نشان دهد. در نقطه مقابل، ناصر قرار دارد که با آگراندیسمان یک حادثه در محل کار و به بهانه بارداری، ابتدا میترا را از محل کارش دور و سپس با جایگزینی دوستش، مرتضی، به‌جای میترا، امکان بازیابی شخصیت اجتماعی میترا را از او سلب می‌کند. این تقابل، سبب می‌شود که میترا به شخصیت خسرو نزدیک شود و رفتار خسرو برایش قابل درک باشد.

خسرو علاقه بسیاری به عکاسی دارد؛ به‌ویژه عکاسی بدون آمادگی قبلی سوژه. از محیط پیرامون خود و از خودش بسیار فیلم می‌گیرد و در پاسخ به پرسش چرایی کارش، دیالوگ کلیدی فیلم را بیان می‌کند: «وقتی حواست نباشه، خودتی». همین تصاویری که هویدا‌کننده «خود واقعی» شخصیت‌‌های روایت است، کلید حل معمای داستان می‌شود و پایان قابل‌قبولی را برای روایت می‌سازد و جایگاه دو شخصیت در ذهن مخاطب، عوض می‌شود. در پایان، خسرو کلاهش را می‌کشد روی صورتش تا کمی آرامش گم‌شده خودش را بیابد؛ آرامش برای هابیلی که این‌بار، از تجربه پایانی متفاوت، لذت می‌برد.

این یادداشت را سعید احمدی‌پویا در روزنامه شرق نوشته است.

شهاب حسینی فیلم برادرم خسرو هابیل و قابیل
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین