کد خبر: 6065 A

یکشنبه‌های ایران‌آرت با تئاتر و مینا صفار [چهار]

پنجاه‌ویک‌سال پیش با اکبر زنجانپور، ساعدی و جعفر والی/«بام‌ها و زیر بام‌ها» و هنرمندانی که سوختند

پنجاه‌ویک‌سال پیش با اکبر زنجانپور، ساعدی و جعفر والی/«بام‌ها و زیر بام‌ها» و هنرمندانی که سوختند

شاید بتوان این اجرا را یکی از مهم‌ترین اجراهای تئاتر در سال 1345 دانست چرا که با این نمایش، جعفر والی یکی از مطرح‌ترین هنرمندان تئاتر؛ یعنی اکبر زنجان‌پور را به هنر ایران معرفی کرد.

ایران‌آرت، مینا صفار: نمایش «بام‌ها و زیربام‌ها» نوشته غلامحسین ساعدی به کارگردانی جعفر والی سال 1345 در سالن 25 شهریور تماشاخانه سنگلج اجرا شد. گوهرمراد نمایشنامه «بام‌ها و زیربام‌ها» را در سال 1340 منتشر کرده بود. این نمایشنامه‌ در دو پرده، ماجرایی را که در زمان انقلاب‌ مشروطه در شهر تبریز روی می‌دهد، روایت می‌کند.

شاید بتوان این اجرا را یکی از مهم‌ترین اجراهای تئاتر در سال 1345 دانست چرا که با این نمایش، جعفر والی یکی از مطرح‌ترین هنرمندان تئاتر؛ یعنی اکبر زنجان‌پور را به هنر ایران معرفی کرد.

اردیبهشت‌ماه سال گذشته، جعفر والی در مراسم جشن بازیگر و در زمان تقدیر از اکبر زنجان‌پور، در این زمینه صحبت کرد و گفت: «یادم است اکبر دانشجو بود که برای کار «بام‌ها و زیر بام‌ها» نوشته زنده‌یاد ساعدی دعوتش کردم و این همکاری سال‌ها تا به امروز طول کشید. خوشحالم که اکبر شایستگی این را داشت که امروز به عنوان یکی از هنرمندان تئاتری در جامعه حضور پیدا کند و خوشحالم که من این لوح ستایش را به او تقدیم می‌کنم.»

البته حدود شش ماه بعد از این مراسم، جعفر والی از دنیا رفت و این‌بار نوبت اکبر زنجان‌پور بود که در مورد حضور حرفه‌ای خود در تئاتر صحبت کند؛ او در مراسم تشییع پیکر والی گفت: «افتخار دارم که اولین کار حرفه‌ای‌ام را با جعفر والی و در نمایش «بام‌ها و زیر بام‌ها» در سنگلج اجرا کردم. شخصیت هر انسانی در نگاهش است و جعفر والی نگاه مهربان و عمیقی داشت. آدم‌ها را جذب می‌کرد.»

اما در این‌جا به شرایط امروز هنرمندان حاضر در نمایش «بام‌ها و زیر بام‌ها» و آرزوهای دست‌یافتنی و دست‌نیافتنی آن‌ها می‌پردازیم.

 

 

زمزمه‌ای که دیر آغاز شد

27 آذرماه سال گذشته بود که خبر رسید جعفر والی از دنیا رفت.

جعفر والی از دهه 30 به‌طور حرفه‌ای کار خود را با نمایش آغاز کرد. او نخستین کسی بود که از بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی نمایش اجرا کرد. البته این تاثیرگذاری تنها در اجرای نمایشنامه‌های این افراد بروز نمی‌کرد، والی بهرام بیضایی و غلام‌حسین ساعدی را به تئاتر ایران معرفی کرد. والی در مصاحبه‌ای با نرگس عاشوری، درباره این اتفاق، گفته است: «روزی نمایشنامه‌ای به‌نام «قاصدک‌ها» را در مجله صدف خواندم. قصه عجیبی بود داستان دو پسربچه که منتظرند پدرشان از زندان بیاید و قاصدک هوا می‌کنند تا زودتر برگردد. قصه را که خواندم من را گرفت. به سیروس طاهباز زنگ زدم که نویسنده آن کیست؟ به اسم گوهرمراد چاپ شده بود اما طاهباز گفت که اسمش غلامحسین ساعدی و دانشجوی دانشکده پزشکی در تبریز است. هر بار که قصه را می‌خواندم، بیشتر مشتاق می‌شدم که نویسنده را بشناسم. طاقت نیاوردم، نامه‌ای نوشتم به این نشانی: تبریز- دانشکده پزشکی- برسد به دست دانشجو غلامحسین ساعدی.  رسید! از طریق همین نامه با هم آشنا شدیم. یک روز سیروس طاهباز زنگ زد و گفت ساعدی به تهران آمده است، برای سربازی. رئیس درمانگاه نیاوران و سلطنت‌آباد شده است. خواستم که همان شب قرار بگذارد. رفتیم با هم غذا خوردیم طوری برخورد می‌کرد که انگار چندین سال است همدیگر را می‌شناسیم. آن شب صحبت‌های مختلفی پیش آمد و ساعدی از یک کار پانتومیم برای نوشتن صحبت کرد. از او خواستم که هر وقت متنش را نوشت آن را به من بدهد. تا صبح با هم بودیم. بعدازظهر با هم قرار داشتیم که دیدم یک کار سه صفحه‌ای آماده کرده است. گفتم که می‌خواهم این کار را اجرا کنم. خیلی تعجب کرد؛ گفتم اولاً من عاشق کار پانتومیم هستم و خیلی این هنر را دوست دارم. ضمن اینکه نوشته تو کار خیلی جالبی است و خیلی فضا دارد. یک پرسوناژ دارد و دیالوگ هم ندارد. شروع  به تمرین کردم. هر چقدر جلو رفتم، دیدم چقدر جای کار دارد. با ساعدی در تبادل ایده بودیم و کار دائم رشد کرد. با وجود این نگران بودم از اینکه کاری که دیالوگ ندارد چگونه در صحنه می‌تواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند؟ ریسک نکردم و آن را در تلویزیون اجرا کردم. آن زمان کویین بی ایران بود. یک مقاله مفصل راجع به این کار نوشت. می‌گفت که همیشه در کلاس می‌خواستم به بازیگر حالی کنم که چطور می‌شود با حرکت، مسائل فلسفی و علمی و انسانی را مطرح کرد. این  متن، آنقدر نمادهای قشنگی داشت که مرا مجذوب کرد. مارسل مارسو و چارلی چاپلین با این کار توانسته بودند کارهای جهانی کنند. این کار سرآغاز همکاری من با ساعدی شد. از ساعدی حدود  14 کار اجرا شد که 12 تای آن را من اجرا کردم. ما با هم گره خوردیم.»

1482174365

[تمرین تئاتر در سنگلج، دهه چهل؛ نفر اول از چپ علی نصیریان، نفر دوم زنده‌یاد جعفر والی]

اما داستان بهرام بیضایی نیز بسیار شنیدنی است: « بهرام یک رده و جایگاه دیگری داشت. نخستین کار بهرام بیضایی را من انجام دادم. 17 ساله بود؛ البته آدم‌ها، خودشان را بروز می‌دهند. آن زمان بهرام می‌آمد سر تمرین‌های ما. همه کار می‌کرد، حتی جارو! و این نشان می‌داد که چقدر مشتاق است. بعدها که  پیس‌هایش را خواندم دیدم فقط این نبوده که نمایشنامه‌ای بنویسد و اجرا بگیرد و... پشتش خیلی چیزهای دیگر خوابیده بود که یواش یواش بروز می‌کرد.»

نکته بسیار غم‌انگیز این است که جعفر والی ناچار شد از تئاتر دور شود؛ شاید چون آثار ساعدی مجوز نمی‌گرفتند و شاید مثلا تئاتر ما به‌قدری حرفه‌ای شده بود که باید به گیشه فکر می‌کرد و چک سفید امضا به تماشاخانه‌دار بدهد. به هر روی والی دیگر در تئاتر نبود. خودش رد مصاحبه‌ای پیش از بستری شدن گفته است: «سال 1394 می‌خواستم «آی باکلاه آی بی کلاه» را روی صحنه ببرم اما نگذاشتند. الان هم نمایشنامه‌ای به دست گرفته‌ام  البته هنوز جای کار دارد. قصه، قصه مهاجرت است؛ عنوان آن هم «در گوش سالمم زمزمه کن» است. وقتی این نمایشنامه را خواندم، به ذهنم رسید که این دو، دو دوست ایرانی هستند، پیرمردهای مهاجری که می‌خواهند خودکشی کنند اما تصمیم می‌گیرند به همین بهانه روز آخری را که زنده هستند، حسابی لذت ببرند.»

این نمایش بالاخره مجوز گرفت و نام دو هنرمند؛ ایرج راد و هرمز هدایت هم اعلام شد تا در قالب سی‌وپنجمین جشنواره بین‌المللی تئاتر شهر،  بالاخره شاهد نمایشی از جعفر والی باشیم. حتی تمرین‌های این نمایش هم آغاز شده بود اما آذرماه همان سال، جعفر والی از دنیا رفت تا این پروژه به سرانجام نرسد.

 

 

دوری از تئاتر و ناملایماتی که گریبان هنرمندان را گرفت

مهین شهابی؛ بازیگر تئاتر، سینما و تلوزیون ایران، در سن ۷۶ سالگی در روز اول شهریور ماه ۱۳۸۹ درگذشت. شهابی بازیگری را در گروه اسکوئی‌ها که تازه به ایران آمده بودند فراگرفت و سپس به دعوت دکتر فروغ رئیس اداره دراماتیک به آنجا رفت که بعد از بازی در چند نمایشنامه استخدام رسمی وزارت فرهنگ - هنر آن زمان شد. او در صدها تئاتر در سنگلج حضور یافته بود.

14547666_670094153149082_2219426858468900864_n

البته بعد از انقلاب، مهین شهابی بیشتر درگیر کارهای تصویر شده بود و دیگر فعالیت چندانی در تئاتر نداشت. مهین شهابی درباره این دوری گفته بود: « بعد از انقلاب خیلی به سمت سینما و به ویژه تلویزیون کشیده شدم. دوری از تئاتر اگرچه سخت بود اما این فرصت را به من داد تا در سریال‌​های خوب و پرمخاطبی حضور داشته باشم. بعد از انقلاب تئاتر ما با وقفه‌​ای مواجه شد که همین موضوع باعث شد خیلی از هنرمندان خوب تئاتری جذب سینما و تلویزیون شوند. ناملایماتی بود که از سلیقه‌​ها ناشی می‌​شد.»

و صد البته هنوز هم این ناملایمات در تئاتر ما به چشم می‌خورند.

 

 

دور از تئاتر، گزیده‌کار در سینما

اسماعیل محرابی که در حوزه تئاتر تحصیل کرده است، او پیش از انقلاب در نمایش‌های فراوانی از جمله «بام‌ها و زیر بام‌ها»، «شنل»، «چوب به دستان ورزیل» و .... به ایفای نقش پرداخته بود ما او هم مدت‌هاست در حوزه تئاتر فعالیت نمی‌کند و شاید بتوان دلیل دوری اسماعیل محرابی از تئاتر را هم ناملایماتی دانست که برای هنرمندان ما به‌وجود آمده است.

1860201

هرچند در دورانی که تله‌تئاتر از نظر مسئلان صدا و سیما اهمیت داشت، اسماعیل محرابی را می‌توانستیم در تله‌تئاترهای مختلفی ببینیم اما این روزها تله‌تئاتر از تئاتر مظلوم‌تر واقع شده است و مدت‌هاست شاهد تولید تله‌تئاتر نیستیم. شاید بودجه این بخش را برای مسائل مهم‌تر و ساخت سریال‌های ضعیف فراوانی که از صدا و سیما پخش می‌شوند، نیاز داریم!

 

دور از تئاتر از دنیا رفت

اسماعیل داورفر را نیز می‌توان یک تئاتری دانست که به حوزه تصویر وارد شده است. او از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مدرک لیسانس گرفت و دارای دیپلم مدرسه تئاتر کالیفرنیا و مدرسه الیزابت هالووی بود و مدرک معادل دکترا در رشته بازیگری را از وزارت فرهنگ و هنر دریافت کرده بود.

81651_896

[اسماعیل داورفر، نفر وسط تصویر؛ او را عموما با سریال «آژانس دوستی» به یاد می‌آوریم]

او نیز پیش از انقلاب در نمایش‌های بسیار زیادی همچون «افول، «آندورا»، «مرده‌های بی‌کفن و دفن»، «بانوی سالخورده، «مردی که مرده بود و خود نمی‌دانست»، «حسن کچل» و ... بازی کرده بود اما بعد از انقلاب، عمده فعالیت‌های تئاتری او به حضور در تله‌تئاترها منحصر شد. اسماعیل داورفر 14 اردیبهشت‌ماه سال 1387 از دنیا رفت.

 

اکبر زنجانپور

در میان بازیگران نمایش «بام‌ها و زیر بام‌ها» شاید تنها فردی که هنوز در حوزه تئاتر حضور دارد، اکبر زنجان‌پور باشد. او هر سال یا دو سال یک‌بار به کارگردانی تئاتر می‌پردازد. زنجان‌پور که سال گذشته پس از سه سال دوری از کارگرداین تئاتر، نمایش «باغ آلبالو» را در تالار وحدت روی صحنه برد، در جدیدترین برنامه خود به‌سراغ شکسپیر رفته است و قصد دارد نمایش «لیرشاه» را روی صحنه ببرد. البته او هنوز گروه خود را تشکیل نداده است و از همین‌رو برنامه اجرای «لیرشاه» را به سال 1397 موکول کرده است.

179883_3133856782_1000_667

[تصویر مربوط به اجرای «بام‌ها و زیر بام‌ها» نیست؛ اما چند عنصر مشترک دارد: جعفر والی، آزیتا لاچینی مهین شهابی، اسماعیل محرابی و اکبر زنجانپور]

این اتفاق که پس از گذشت 51 سال یکی از اعضای گروه نمایش «بام‌ها و زیر بام‌ها» که با این نمایش به دنیای حرفه‌ای تئاتر وارد شده است نه تنها هنوز تئاتر کار می‌کند بلکه معیارهای گذشته خود را حفظ کرده است و با یک تا دو ماه تمرین؛ نمایش روی صحنه نمی‌برد، اتفاق بسیار خوبی است که می‌تواند تنها نکته امیدبخش در این گزارش باشد.

 

 

photo_2017-05-28_17-10-21

نمایش «بام‌ها و زیربام‌ها»
اجرا: مهرماه سال 1345 در سالن 25 شهریور سنگلج
نویسنده: غلامحسین ساعدی
کارگردان: جعفر والی
بازیگران: مهین شهابی، محمد مطیع، ایرج امامی، آزیتا لاچینی، پورنگ شهابی، فرهاد صوفی، اسماعیل محرابی، اکبر زنجانپور و اسماعیل داورفر
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

مینا صفار

[مینا صفار، روزنامه‌نگار است و سال‌هاست برای تئاتر، خبرنگاری می‌کند. او یکشنبه‌ها برای ایران‌آرت به نمایش‌هایی خاطره‌انگیز و مهم سفر می‌کند و برای‌مان از لذات این سفر می‌نویسد]

برای خواندن نوشته‌های پیشین مینا صفار در «یکشنبه‌های ایران‌آرت با تئاتر» روی تیترهای زیر کلیک کنید:

سفری با شکسپیر، داود رشیدی و رضا براهنی به تهرانِ هزاروسیصدوهفتادوهشت‌شمسی/همه‌چیز درباره اجرای خاطره‌انگیز «ریچارد سوم» با معتمدآریا و پورصمیمی

 

«از نو شکفتن و مرگ» اسماعیل خلج چه‌طور نوشته و اجرا شد؟/ سی‌وپنج‌سال پیش با فردوس کاویانی

 

چهل‌وسه‌سال از اجرای «ایوانف‌کوچولوی» اُوانسیان گذشت؛ حالا آن‌ها چه می‌کنند؟

 

 

 

 

 

تئاتر جعفر والی اکبر زنجانپور نمایش بام ها و زیر بام ها یکشنبه های ایران آرت با تئاتر
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین