فرحانه علوی از سازههای سفالیاش در ویپات میگوید/ یک جهان زیبای کج و معوج
اینجا نه از آن ماگهای تکراری و بازاری خبری هست نه از گلدانهای نخنماشدهی بهزور هنری
ایرانآرت، صابر محمدی: راستش را بخواهید اصلا از آن دسته آدمها نیستم که اینستاگرامم پر باشد از این صفحات تولید محصولات مختلف هنری. گذری نگاهشان میکنم اما بهندرت پیش میآید آنقدر در دلبری مهارت از خودشان نشان بدهند که وادارم کنند دستم را ببرم روی آن دکمه آبی فشارر دهم و بشوم یکی از دنبالکنندههایشان. فکر میکنم اغلبشان با اینکه محصولاتی ارائه میدهند که بهرههایی هم از هنر برده است، اما آنقدر شبیه هماند که حوصلهمان را سر میبرند و مدام لابهلایشان میچرخیم پیِ نشانی از خلاقیت و بکربودن اما کمتر مییابیم. حالا فکرش را بکنید منی که مطلقاً اهل ظرف و ظروف و اینها نیستم، تنها صفحهای که از بین این صفحات محصولات هنری در اینستاگرام دنبال میکنم ازقضا صفحهای است که همین ظرف و ظروف درست میکند میدهد دست ملت. «ویپات» در این یک سال و اندی حسابی توانسته حواس من را به خودش پرت کند؛ برندی که کارش گل است، کارش سفال است، کارش لعاب است. اما اینها را که ردیف میکنم لابد بسیاری از تصاویری که در این سالها از هنرمندان سفالگر دیدهاید میآید جلوی چشمتان؛ میخواهم بگویم نه! اشتباه نکنید. تصور هر آنچه از این هنر را که ظروفکاران در این سالها به شما ارائه دادهاند به کناری بگذارید و بروید در صفحه ویپات یک چرخی بزنید تا کلا تصورتان عوض شود؛ اینجا نه از آن ماگهای تکراری و بازاری خبری هست نه از گلدانهای نخنماشدهی بهزور هنری. در نگاه اول شاید بگویید مگر میشود در اینهای چای خورد یا ریحان چید داخلشان و گذاشت وسط سفره؟ شاید بگویید این همه زیبایی را مگر میشود مصرف کرد؟ پاسخ مثبت به این سوال، هنرِ ویپات است. فرحانه علوی و تیمش توانستهاند تصور ما را از یکسو درباره سفالگری و از سوی دیگر درباره فرمهای آشنای ظروف کاملا دچار تحول کنند. سازههای ویپات، دفرمهاند، مثل جهان مشوش امروز ما، مثل مغزهای ما که بیامان در خیالات خود اشکال هندسی و نظم نمادین جهان سابق را از ریخت میاندازند. هنر ویپات در همین است؛ همراهیِ هنری با سادگی. سادگیِ جهان امروز که شکل دیروز نیست و زیبایی را از دل آشناییزدایی از فرمهای تکراری میجوید.
با فرحانه علوی که اینها هنر دست اوست همکلام شدهایم تا در همین باره برایمان بگوید. علوی، با اینکه فارغالتحصیل معماری و عاشق هنر نقاشی است و پس از دانشگاه، هم به ویترال مشغول بوده و هم دست و پنجه با زیورآلات نرم کرده، حالا مدتی است متمرکز است بر سفال، و ویپات را با مادرش سیمین کوچکی و آرش روشنگر که گرافیست شناختهشده مطبوعات است، پیش میبرد. اگر میخواهید آثار این گروه را ببینید به صفحه اینستاگرام ویپات با این آدرس سری بزنید: vi.pot
*همواره بحث بر سر اینکه اگر اثر هنری کاربردی شود، آن وجه هنریِ خودش را مخدوش کرده، داغ بوده است. این در حالی است که در یکی دو دهه اخیر، آنقدر هنر نابِ کاربردی تولید شده که این بحث را مختومه کرده باشد. شما در ویپات چیزهایی میسازید که کاربرد دارند. درباره این بحث که هنر محض، فراتر از هنر کاربردی است چه نظری دارید؟
به قول خودتان پرونده این بحث، مدتی است که مختومه شده است. دیگر کمتر کسی است که گمان کند کاربردیشدن هنر لزوما مصادف است با کاستهشدن از منزلت آن. بله، البته که هنر کاربردی، کمتر از هنر محض میتواند سر از موزهها و گالریها درآورد، اما خب مسیر خودش را میرود. هنر کاربردی، این مزیت را دارد که ملموس است و میتواند در زندگی روزانه استفاده بشود و به لحظههای ما کیفیت بدهد. ویپات خواسته که همین کیفیت را احضار کند. در عین حال که همیشه حواسمان هست از هنر محض به سمت بازار محض نلغزیم. ارتباطی بین این دو را میخواهیم. وی پات دوست دارد این حس را ایجاد کند که چیزی که دست میگیرید در ابتدای امر، اثری هنری به نظر برسد. خب، حالا این اثر هنری، میتواند وسیلهای باشد که با آن چایتان را بنوشید.
*ویپات تازه دهم مرداد امسال تولد یکسالگیاش را جشن گرفت. چه شد که در همین یک سال توانستید این قدر برای خودتان جا باز کنید در هنر سفالگری؟
فکر میکنم اگر ویپات در مدتزمان کمی توانسته موفقیتی کسب کند به خاطر آن حسی از سادگی است که پیش روی مخاطب خود گذاشته است. منظورم از سادگی، نوعی بیواسطگی است؛ نوعی تماشای خود بدون فیلترها و روتوشهای مرسوم. ویپات سعی کرده واقعگرا باشد. ما مدام در معرض آسیبهای کمالگرایی و ایدهآلیسم هستیم؛ همهمان تلاش میکنیم بهترین باشیم و اگر چنین نشود خودمان را شماتت میکنیم. مگر نه این است که دچار نقصها و کج و کولگیهایی هم هستیم؟
*پس آنچه از دفرمگی در آثار ویپات سراغ داریم مبتنی بر همین باور است، نه؟
اتفاقا میخواستم به همین جا برسم از اشاره به کجوکولگی. شاید به خاطر همین، ویپات کج و کوله است. همه محصولات ویپات کار دست است و در پروسه تولید از هیچ ابزار ماشینی استفاده نمیشود. محصول چنین روشی، نتیجه تمامیت وجودی ماست؛ محصولی کج و کوله که در عین زیبایی، استانداردهای تجویزی ماشینیسم را ندارد.
*فکر میکنید حالا این دفرمگی بهخصوص در ظروف، از آنجا که از فرمهای معمول ظروف آشناییزدایی میکند، اثر را آرتیستیکتر کرده است؟
لزوما خود دفرمگی باعث نشده که این آثار هنری محسوب شوند. مهم حسی است که نهایتا قرار است القا کنند. اگر آرتیستیک به نظر میرسند، به خاطر دستی بودن پروسه تولیدشان است؛ اینکه محصول تام و تمام انسان است بدون دخالت دیگر ابزار. محصولی انسانی که هم نشاندهنده مهارتهاست، هم خامدستیها، هم خوشحالیها و هم ناراحتیها. گِل برای خودش دنیایی است و زمینهای گسترده را برای شما فراهم میکند و شما با همه احوالاتتان میتوانید به فرمهای مختلف هنری با آن برسید.
*پروسه کارتان چگونه پروسهای است؟
ما ابتدا گل را به فرمی که مد نظر داریم درمیآوریم و صبر میکنیم تا خشک بشود. خشکشدن باید در دمایی متعادل اتفاقا بیفتد چرا که نوسان دما باعث ترکخوردن اثر میشود. دو تا چهار روز این مرحله زمان میبرد. اگر ترک نخورده باشد، اثر را داخل کوره میبریم و اینجاست که سرامیک در پخت اول حاصل میشود. مرحله بعد، لعاب بر بدنه سرامیک است. لعابها هم کاملا دستی است و از یکنواختکردن پودر با آب حاصل میشود. پس از فرآیند لعاب، بار دیگر اثر و این بار با دمایی بالاتر برای پخت نهایی داخل کوره میرود. لعاب که به نوعی شیشه است در این مرحله با سطح سرامیک یکی میشود.
*راستی، چرا ویپات؟ این اسم از کجا آمده؟
پیش از اینکه کار سفال را آغاز کنم این امضا را برای نقاشیهایی که میکشیدم و زیورآلاتی که طراحی میکردم انتخاب کرده بودم. «وی» دو حرف پایانی نام خانوادگیام است و «پات» هم مخفف پاتری است به معنای سفالگری.