کد خبر: 14765 A

حسرت عمر رفته بر رویدادِ پیرِ پایتخت و البته شهناز به جای تهران‌پالاس!

حسرت عمر رفته بر رویدادِ پیرِ پایتخت و البته شهناز به جای تهران‌پالاس!

پس از دوسال، نمایشگاه بین‌مللی کتاب تهران دوباره به مصلا بازمی‌گردد؛ صابر محمدی از این اتفاق نوشته است...

ایران‌آرت، صابر محمدی:

یک:چند روزی انتشار تصحیح محمدعلی موحد از مثنوی مولانا مهم‌ترین خبر مربوط به بازار کتاب بود تا این‌که دیروز خبر رسید قرار است نمایشگاه‌ بین‌المللی کتاب تهران از شهر آفتاب به مصلی بازگردد و این‌گونه پربازدید‌ترین نمایشگاه کتاب جهان دوباره به صدر اخبار این حوزه آمد؛ نمایشگاهی که از سال 1366 تا 1385 را در محل نمایشگاه‌ بین‌المللی و پس از آن تا سال 1394 را به مصلی نقل مکان کرده بود تا بالاخره دو سالی از شهر بیرون رانده شود، دوباره به مقصد دوم خود بازگشته است. پیش‌بینی این‌ را که این تصمیم چه مقدار خوشایند فعالان نشر و مخاطبان کتاب خواهد بود، می‌توان از انتقادهایی که در دو سال اخیر به برپایی این رویداد در شهر آفتاب وارد آمده است، گمانه زد. مهم‌ترین انتقادها به برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در محل جدید، مربوط به دوری از مرکز و مسافت بسیاری بود که اهالی کتاب باید طی می‌کردند تا به میعادگاه کلمه برسند. شهرداری تهران با نظر به همین انتقادات و نیز کاستی‌های شهر آفتاب این تصمیم را اتخاذ کرده است. تا این‌جای کار، بازگشت نمایشگاه به مقصد پیشین، با همه انتقاداتی که همواره متوجه لجستیک آن برای برپایی چنین رویدادی بود، مثبت است اما این عمر رفته را و این میلیاردها تومانی را که هزینه انتقال به شهرآفتاب شد چه کسی پاسخ می‌گوید؟ شهردار پیشین پایتخت که در اجرای طرح‌های چشم‌نواز و دهان‌پرکن، بلندپرواز بود نباید پاسخ بدهد که چرا بدون ملاحظات کارشناسانه، جغرافیای مهم‌ترین بزنگاه فرهنگی کشور را دچار تغییر و تزلزل کرد تا امروز دوباره مسوولان مجبور باشند راه رفته را برگردند و همه چیز دوباره از صفر شروع شود؟

 

دو: جزء به جزء قصه پرآب‌چشم نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران را در پستوی خانه‌ای در خیابان رودبار غربی در میرداماد، کنار رودخانه مقصودبیگ می‌توانید بنشینید و بخوانید؛ شاید باورتان نشود اما چهار پنج جلد دفتر قطور در قطع سلطانی است! خانه سیروس باور، معمار بزرگ ایرانی، پر است از این طرح‌های به‌اجرانرسیده. او سال‌ها پیش و همزمان با برگزاری نمایشگاه کتاب تهران در محل نمایشگاه بین‌المللی، برای این فضای بزرگ طرحی نوشته بود که مبتنی بود بر بهینه‌سازی امکانات آن. طرح چنان با ارائه جزئیات کارشناسی‌شده همراه است که حتی برای دسترسی‌های آن نیز تمهیداتی اندیشیده شده و البته جزئیات تاسیساتی دیگر. باور می‌گفت اگر این طرح اجرا می‌شد هیچ‌گاه نیازی به انتقال نمایشگاه‌ها از جمله نمایشگاه کتاب از این محل نبود. یک بار هم که با او هم‌کلام بودم از پشت پرده‌های شکل‌گیری شهر آفتاب می‌گفت و این‌که چطور جای اکسپوی تهران را گرفته و در آن نقطه دور برپا شده است؛ ناگفته‌هایی که قرار است برای همیشه در سینه آقای معمار محفوظ بماند.

 

سه: نزدیک یک دهه‌ای که نمایشگاه کتاب در مصلی برگزار می‌شد، یک شوخی نخ‌نما و فانتزی ورد زبان‌ها بود؛ این‌که چرا نماز را در دانشگاه و کتاب را در مصلا می‌خوانیم! جدای از این‌که افراط، کلیدواژه چنین گزاره‌هایی است، حالا چه باید گفت؟ جز حسرت عمر رفته بر رویداد پیر تهران و آوارگی‌اش بین تصمیم‌های مسوولان چه بر جای مانده است؟ کسانی که امر فرهنگی برایشان، شبیه کافه‌عوض‌کردن‌های دهه‌چهلی‌هاست؛ فیروز نشد نادری، شهناز نشد تهران‌پالاس.

 

[این یادداشت، امروز دهم دی‌ماه در روزنامه «ایران» منتشر شده است.]

 

نمایشگاه کتاب صابر محمدی نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نمایشگاه کتاب تهران سیروس باور
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین