کد خبر: 7896 A

دوشنبه‌های ایران‌آرت با سینما و علی رستگار [شش]

پرده‌برداری ایران‌آرت از جزئیات انتشار فیلمی با بازی ملکه ثریا؛ ضرب شست آنتونیونی به ممرضاشاه!/شاه، چه‌طور ثریا را به ریچارد هریس و رفقا باخت+بخش‌هایی از فیلم و تصاویری کم‌تردیده‌شده

پرده‌برداری ایران‌آرت از جزئیات انتشار فیلمی با بازی ملکه ثریا؛ ضرب شست آنتونیونی به ممرضاشاه!/شاه، چه‌طور ثریا را به ریچارد هریس و رفقا باخت+بخش‌هایی از فیلم و تصاویری کم‌تردیده‌شده

شایع شده بود شاه دستور داده همه نسخه‌های فیلم «سه چهره یک زن» را بخرند و نابود کنند. تا سال‌ها به نظر می‌رسید این شایعه درست باشد، اما حالا...

ایران‌آرت، علی رستگار: اگر از شوخی انتخاب مهراوه شریفی نیا برای نقش ثریا در «معمای شاه» بگذریم، حتی در میان ستاره‌های دیروز و امروز هالیوود هم گزینه‌های بسیار محدودی برای بازی در نقش همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی و «ملکه‌ای با چشمان زمردین» وجود دارد و حتی می‌توان گفت ممکن است درنهایت هیچ بازیگری نتواند بازتاب‌دهنده آن جذبه و زیبایی باشد.

لطفا تعریف پاراگراف اول را به شاهدوستی و ارادت نگارنده به پهلوی‌ها نسبت ندهید که من بچه انقلاب و متولد سال شصتم و از آن‌هایی نیستم که حسرتخوارانه یاد زمان شاه کنم و پکی به سیگار بزنم و بعد هم سرفه‌ام بگیرد! نه، من شاید برای تسهیل در ماشین‌گرفتن به راننده تاکسی به جای خیابان امام خمینی بگویم سپه یا به جای میدان امام‌خمینی بگویم توپخونه، اما یقینا یک انقلابی‌ام، چون میدان انقلاب را به 24 اسفند ترجیح می‌دهم! بنابراین صحبت از زیبایی و جذابیت ثریا اسفندیاری بختیاری کاملا مستقل بوده و در ماهیت، ربطی به همسر شاه سابق و مخلوع ایران‌بودن ندارد.

ثریا پس از این‌که بعد از هفت سال زندگی مشترک به دلیل بچه‌دارنشدن و این‌که نتوانسته بود ولیعهد و جانشینی برای شاه بیاورد، به جدایی رضایت داد.

ثریا

[ثریا اسفندیاری بختیاری و محمدرضا پهلوی]

زندگی دراماتیک و پرفراز و نشیب ثریا مستعد روایت‌هایی سینمایی است و اتفاقا عشق و علاقه او به سینما هم این ظرفیت و پیوند را تقویت می‌کند. ثریا در کتاب خاطراتش، بخش‌های مهمی از زندگی خودش در ایران و دستگاه پهلوی را با آب و تاب سینمایی تعریف می‌کند و به رشته تحریر درمی‌آورد و حتی آن‌جاهایی که شاید به واقعیت پهلو نزند و دور از حقیقت باشد، به دلیل نوع جذاب روایت، قابل چشم پوشی و لذت‌بردن است. او حتی از بغرنج‌ترین لحظات زندگی هم تصویری سینمایی ارائه می‌دهد و خود را با دنیای سینما و بازیگری پیوند می‌زند.

او در بخشی از خاطراتش به فضای ریاکارانه و پرنیرنگ پهلوی و کاخ شاه اشاره می‌کند و این نکته را پیش می‌کشد که نمی‌توانسته به کسی برای درددل و هم‌صحبتی اعتماد کند. «هرگز کسی را پیدا نکردم که درددل‌های خصوصی مرا در اولین فرصت برای دیگران جار نزند. با پی‌بردن به این فاجعه، به‌تدریج خودم را عادت دادم هر کلمه را پیش از آن‌که از دهانم خارج شود دقیقا سبک سنگین کنم و با گذشت زمان متوجه شدم چه هنرپیشه ماهری شده‌ام: هنرپیشه‌ای که نقشش به این منحصر شود که در تمام 24 ساعت شبانه‌روز جلوی بروز احساساتش را  می‌گیرد و جز ادامه این نقش غم‌انگیز که به قیمت ازدست‌دادن طبیعت اصلیش تمام می‌شد، چاره ای نداشته باشد.»

Soraya-Esfandiary-Bakhtiari

[چهره ثریا، هیچ کم نداشت تا از او یک فوق ستاره هالیوودی بسازد.]

به جز این بازیگری ناخواسته و تحت شرایط خاص، بخش‌هایی از زندگی ثریا عجیب ما را یاد فیلم‌هایی شناخته‌شده از سینمای ایران و جهان می‌اندازد. او در خاطراتش از مصائب و رنج‌های بعد از ملکه‌بودن می‌گوید و این‌که سال‌ها زندگی در دربار ایران او را از مسیر زندگی عادی خارج کرده و انگار او را در یک قفس طلایی جا داده بود، برای همین حتی توان قدم‌زدن و رانندگی در جامعه را به عنوان فردی عادی همچون بقیه افراد نداشت. در چنین شرایطی، به هرچه که او را بیش از پیش از ملکه‌بودن و تافته جدابافته‌بودن دور و به زندگی معمولی نزدیک کند و شور و شوق دوباره زیستن بدون دغدغه، مسئولیت و فشار را در او زنده کند، چنگ می‌زد. شبیه همان وضعیتی که پرنسس آن (ادری هپبورن) در «تعطیلات رمی» به دنبال آن بود و سرانجام با گریختن موقت از تور اروپاگردی خود، همه قیود و محدودیت‌های پرنسس‌بودن را دور می‌زند و روزی سرخوشانه را با خبرنگاری آمریکایی، جو بردلی با بازی گریگوری پک سر می کند.

roman-holiday-spanish-steps_5894904ce3274-1024x768

[نمایی از فیلم «تعطیلات رمی»؛ فرار از قیود دست‌و‌پاگیر ثریا، یادآور کاراکتر ادری هپبورن در این فیلم است.]

ناباروری ثریا هم جلوه هایی در روایت و خاطرات او دارد که آدم را یاد «لیلا» ساخته داریوش مهرجویی می اندازد؛ مادر شاه تقریبا هر سال موقع سالروز تولد ثریا و ازدواج او و پسرش طعنه و نیش و کنایه ای نثار عروسش می کرد و می گفت: «انشاالله خانواده شما هم در این سال، چشم و چراغی پیدا کند.» این جمله و رفتار شبیه متلک های مادر رضا (با بازی جمیله شیخی) در «لیلا» نیست که در هر فرصتی عروسش را می نواخت؟

Leila_1100

[جمیله شیخی و لیلا حاتمی در نمایی از فیلم «لیلا»؛ موقعیت این دو در فیلم، بسیار شبیه مادر محمدرضاشاه و ثریاست.]

به جز اینها زندگی ثریا به نوعی نسبت معکوسی هم با زندگی گریس کلی دارد. ثریا پس از ملکه‌بودن، هرچند برای مدتی کوتاه به بازیگری رو آورد و گریس کلی هم پس از خداحافظی همیشگی از بازیگری، ملکه شد. کلی بعد از اینکه سینما را ترک کرد، با رینیه سوم شاهزاده موناکو ازدواج کرد و ملکه آن کشور شد و گریس موناکو لقب گرفت.

r-GRACE-KELLY-STYLE-large

[گریس کلی، برعکس مسیر ثریا را رفت؛ او ابتدا ستاره سینما بود و سپس ملکه شد؛ به نوار سبز و سفید و قرمز پشت او در این تصویر دقت کنید! پرچم ایران نیست؟ یادمان نرود که او می‌توانست جای ثریا و فرح و فوزیه، ملکه ایران باشد!]

نکته جالب این‌جاست که شایعاتی درباره ارتباط گریس کلی و محمدرضا شاه وجود داشت و حتی گریس کلی می‌توانست به جای ثریا ملکه ایران باشد. شاه در یکی از سفرهایش به آمریکا گریس کلی را دیده بود و آن‌ها چند باری ملاقات‌هایی خصوصی هم با هم داشتند، اما در نهایت کلی، به دلیل این‌که عاشق بازیگری بود و این احتمال را می‌داد که پس از وصلت با شاه نمی‌تواند به علاقه‌اش بپردازد قید ملکه‌ایران‌بودن را زد.

c5b5f21826b5f27f236af78fe2695143

[دیدار محمدرضا با گریس کلی، سال‌ها پس از شایعه احتمال ازدواج آن‌ها، در امریکا صورت گرفت.]

گریس کلی اگرچه در افکار عمومی به عنوان زنی نجیب و اهل خانواده شناخته می‌شد، اما ظاهرا در زندگی واقعی وضع طور دیگری پیش می‌رفت و او معشوق‌های بسیار و البته مشهوری داشت که یکی از آن‌ها فرانک سیناترا بود. نکته جالبی که پیوند دیگری میان گریس کلی و ثریا برقرار می کند این است که سیناترا هم از دوستان ثریا بود و شایعاتی هم درباره ماجراهای عشقی ملکه سابق ایران با این بازیگر و خواننده هم وجود داشت.

درمیان این پیوندهای سینمایی، دیدار ثریا (و شاه) با جورج هرست، پسر ویلیام راندلف هرست، سلطان مطبوعات آمریکا را از قلم نیندازم؛ هرست همان شخصیتی است که اورسن ولز، کاراکتر چارلز فاستر کین در «همشهری کین» را از روی آن نوشت، ساخت و بازی کرد.

ملاقات‌های ثریا و محمدرضا شاه با برخی ستاره‌های سینمایی هم از جذاب‌ترین خاطرات ملکه اسبق ایران هستند. او به دلیل عشق و علاقه به بازیگری، ذوق‌زدگی و شعف خود را از ملاقات با ستاره‌‌های هالیوود پنهان نمی‌کرد. ثریا در جایی از کتاب خاطراتش آورده همان‌طور که شاه همه توجهش را در دیدارها و ضیافت‌ها به ستاره‌های زن آن دوران همچون جودی گارلند، ایوون دوکارلو و باربارا استنویک معطوف می‌کرد، او هم بی‌نصیب نمانده و با رابرت تیلور گرم می‌گرفت.

Annex - Taylor_ Robert_02

[رابرت تیلور؛ مردی که ثریا درباره‌اش نوشت در دوران آتش‌پارگی‌اش او را می‌پرستیده]

ثریا در این‌باره می نویسد: «رابرت تیلور در دوران کودکی‌ام که در سوئیس بودم، مرد ایده‌آل زندگی‌ام محسوب می‌شد. حالا این مرد دست‌نیافتنی رودرروی من قرار داشت. باید اعتراف کنم که حس کردم انگار زمین زیرپایم به لرزه درآمد. برای چند لحظه به کلی فراموش کردم ملکه ایران هستم و به او گفتم: اگر می‌دانستی در دوران آتش‌پارگی چطور شما را می‌پرستیدم! رابرت تیلور با خنده جواب داد: واقعا خیلی حیف شد، علیاحضرتا. ای کاش زودتر از این با هم آشنا شده بودیم!!» علی‌الظاهر دست جناب تیلور در آن زمان و ساعت بند بوده، وگرنه معلوم نبود در آن اثنا نتیجه اظهار ارادت ولنگارانه از ملکه وقت ایران و آن ای کاش گفتن تیلور، چه از آب درمی‌آمد و چه رسوایی‌ای نصیب خاندان پهلوی می‌شد!

ثریا همچنین دیدار و دوستی‌هایی هم با کری گرانت داشت و علاوه بر شایعات عشقی میان او و سیناترا، اشاره‌های عاشقانه‌ای هم درباره او و گرانت مطرح بود. البته به‌ویژه این دو مورد به دوران بعد از جدایی ثریا از شاه و زندگی او در اروپا برمی‌گردد. خود ثریا درباره این شایعات عشقی می‌گوید: «تصور نمی‌کنم در تمام دنیا به جز بریژیت باردو و الیزابت تیلور، زنی وجود داشته باشد که از نظر کثرت ماجراهای عشقی جعلی بتواند به پای من برسد.»

 

همه آن‌چه می‌خواستید درباره بازی ثریا بدانید اما می‌ترسیدید از محمدرضا بپرسید!

اما مطمئنا مهم‌ترین جلوه سینمایی ثریا و پیوند او با سینما، بازی‌اش در فیلم «سه چهره یک زن» در سال 1965 است. ثریا از وقتی که ایران را برای همیشه ترک کرد و به اروپا رفت، به دلیل زیبایی مدام با پیشنهادهای بازیگری از طرف کارگردانان مختلف مواجه شد، اما باوجود علاقه و میل به بازیگری که از نوجوانی و جوانی در او وجود داشت، به دلیل هیاهو و حاشیه‌های سینما و این‌که به هرحال به عنوان ملکه سابق ایران شناخته می‌شد، سعی کرد در مقابل آن‌ها مقاومت کند. ولی سرانجام او دربرابر یکی از این پیشنهادها تسلیم شد و تن به بازی در فیلمی ایتالیایی به کارگردانی فرانکو ایندووینا داد؛ اثری که نام‌های بزرگی چون میکل آنجلو آنتونیونی و دینو دلارنتیس از جمله سازندگان و تهیه‌کنندگان آن بودند. این غول‌های فیلمسازی به ثریا اطمینان دادند که این فیلم به حیثیت اجتماعی او و کشور ایران لطمه نخواهد زد، با این وجود سه سال طول کشید تا ثریا به تردید خود برای بازیگری و ورود به سینما غلبه کند.

soraya_esfandiary_11

[فرانکو ایندووینا، کارگردان فیلم «سه چهره یک زن» به همراه ثریا؛ کار این دو به زندگی مشترک هم کشید.]

«سه چهره یک زن» به لحاظ سینمایی، جایگاهی در سینمای ایتالیا و جهان ندارد، اما اهمیت و نقطه قوت فیلم اتفاقا همین حضور ثریا اسفندیاری، ملکه اسبق ایران است و سازندگان اثر موفق می‌شوند تصاویری به‌یادماندنی را از این شخصیت برای همیشه ثبت کنند.

[در تیتراژ فیلم «سه چهره یک زن»، حضور ثریا با جلوه‌ای تمام‌عیار عنوان شده است: برای اولین‌بار روی پرده سینما ظاهر می‌شود: ثریا.] 

فیلم روایت جذاب و متعارفی ندارد و میان اثری جدی و کمدی دست و پا می‌زند و به جز یکی دو سکانس، تماشاگران خاص و عام سینما را در حسرت صحنه هایی واقعا دلپذیر و خوشایند می‌گذارد، اما اگر به عنوان سندی تصویری از ثریا اسفندیاری بختیاری به آن نگاه کنیم، وجهه و اعتبار و ماندگاری ویژه‌ای پیدا می‌کند.

pqT5SaC8V2LV8A9nqnePUO78zqP

[پوستر متفاوت فیلم «سه چهره یک زن»؛ هزارونهصدوشصت‌وپنج]

سازندگان فیلم سعی کردند فیلم و شخصیت اصلی را با نگاهی به زندگی و کاراکتر واقعی ثریا بنا کنند و از این منظر موفق شده‌اند، به‌خوبی معادل‌سازی کنند. سماجت پاپاراتزی‌های ایتالیا یادآور همان زیرکی است که ثریا در کتابش از خبرنگاران ایتالیایی توصیف می‌کند. همین‌طور در فیلم، ثریا همسر مردی قدرتمند و ثروتمند توصیف می‌شود که توسط او ترک شده و کارشان به جدایی کشیده، اما زن (با نام لیندا در فیلم) باوجود داشتن یک معشوق (رابرت با بازی ریچارد هریس) همچنان به بازگشت همسرش امیدوار است. این همان اتفاقی بود که ثریا هم در زندگی واقعی انتظارش را می‌کشید و این امید واهی را داشت شاه به عشق و علاقه‌ای که هنوز میان آن‌ها برقرار بود، اهمیت دهد و این زندگی مشترک را حفظ کند، اما منافع دربار پهلوی و ولی‌عهدی، این چیزها سرش نمی‌شد و سلطنت و سیاست، عشق را برنمی‌تابید.

[در این گالری، تصاویری از فیلم «سه چهره یک زن» را می‌بینید.]

در جایی از فیلم، همسر لیندا نزد او برمی‌گردد، اما نه برای ادامه عشق و ماندن، بلکه برای جدایی و خداحافظی همیشگی. جالب این‌جاست کارگردان، بازیگری را برای این نقش انتخاب می‌کند که از جهاتی همچون بینی بزرگ و موهای جوگندمی تداعی‌کننده چهره شاه باشد.

حتی انتخاب و بازی آلبرتو سوردی، کمدین برجسته ایتالیایی هم عالی و متناسب با فیلم و البته حال و هوای ثریا در آن سال‌هاست. او در بخش‌های پایانی فیلم به نقش آرماندو توچی ظاهر می‌شود و خودش را با عنوان عجیب «عاشق لاتین‌تبار» معرفی می کند، کسی که عشق می‌دهد و عشق می‌ورزد و این دقیقا چیزی بود که ثریا در آن سال‌های پس از جدایی بارها تجربه‌اش کرد. چه بسیار مردانی که برای استفاده و سوءاستفاده از ملکه اسبق ایران به او نزدیک می‌شدند و ابراز عشق می‌کردند.

همزمان با ساخت همین فیلم بود که ایندووینا کارگردان آن دل به ثریا می‌بازد و موفق می‌شود نظر او را برای زندگی مشترک جلب کند. ثریا و فرانکو شریک زندگی هم می‌شوند، اما این وصلت ثریا هم ناکام می ماند و فرانکو چندی بعد در سقوط هواپیما کشته می‌شود و در جزیره سیسل ایتالیا به خاک سپرده می‌شود.

[در بخش‌هایی از فیلم «سه چهره یک زن»، ثریا فارسی حرف می‌زند.]

نکته جالب دیگر درباره این فیلم و این مهمترین نقش آفرینی ثریا در سینما این است که شایع شده بود شاه همچون رقیب عشقی‌اش، رینیه سوم که پس از ازدواج با گریس کلی، اجازه نمایش هیچ کدام از فیلم‌های همسرش را در موناکو نداد، - چون هنوز روی همسر و ملکه سابقش غیرت داشت و با نفوذ و قدرتی که داشت - دستور داد همه نسخه‌های فیلم «سه چهره یک زن» را بخرند و نابود کنند. تا سال‌ها به نظر می‌رسید این شایعه درست باشد، چون جز تصاویری کوتاه و چنددقیقه‌ای نشانی از نسخه کامل فیلم نبود، اما حالا مدتی می‌شود که این فیلم به‌طور تام و تمام در دسترس و قابل مشاهده است و به نظر می رسد آنتونیونی، دلارنتیس و خدابیامرز ایندووینا، همان زمان ضرب شستی به شاه زده‌اند و دست کم نسخه‌ای از فیلم را در دفترشان پنهان کرده‌اند تا هنرنمایی ثریا را برای بایگانی به سلامت به نسل‌های بعدی برسانند. طفلکی شاه اینجا هم رودست خورد و به جز سیاست در سینما هم قافیه را باخت.

028-michelangelo-antonioni-theredlist

[حالا و با انتشار نسخه کامل «سه چهره یک زن»، مشخص شده که آنتونیونی (وسط تصویر)، که کارگردان معروف ایتالیایی و تهیه‌کننده این فیلم با بازی ملکه ثریا (سمت چپ) بود، رکب جانانه‌ای به محمدرضا پهلوی زده که به خیال خود همه نسخه‌ها را خریده و معدوم کرده بود!]

راستی، این «طفلکی» هم از سر دلسوزی نیست و بار منفی و در حد حیوونکی و بی‌کفایتی و بی‌لیاقتی دارد، گفته باشم که همچون پاراگراف اول مرا به پهلوی‌چی بودن متهم نکنید!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

علی رستگار

[علی رستگار، منتقد فیلم و روزنامه‌نگار است. او از سال‌ها پیش با مجلات سینمایی و مطبوعات همکاری می‌کند. رستگار برای «دوشنبه‌های ایران‌آرت با سینما»، از فیلم‌ها و سریال‌ها می‌نویسد]

 

برای خواندن یادداشت پیشین او در «دوشنبه‌های ایران‌آرت با سینما» روی تیترهای زیر کلیک کنید:

رفیق تهرانی بوکوفسکی کی بود؟

یک تک‌نگاریِ همدلانه درباره ادای دین متفقین به کازابلانکا/ سام دوباره آن آهنگ را زد

تلاش‌های یک پیاز هشتاد‌ویک‌ساله در سودای جیمز دین!/ سریال وودی آلن دقیقا به دنبال چیست؟

وقتی آکین به سلامتی کیمیایی بالا می‌رود!

تام هاردی در بازی تاج و تخت، یا چگونه نوه چاپلین، پدربزرگش را بی‌آبرو کرد!

 

 

 

محمدرضا شاه مهراوه شریفی نیا علی رستگار دوشنبه های ایران آرت با سینما ثریا اسفندیاری ملکه ثریا میکل آنجلو آنتونیونی ریچارد هریس
نظرات خوانندگان
  • Yy
    پاسخ

    چه زن زشتیه

  • به آقای رستگار بگین شما ژنتیکلی با مسعود فراستی قومید

  • بیغرض
    پاسخ

    واقعا خوردن نان به نرخ روز کار عاقلان هست و نویسنده یقینا از دانایان و عاقلان هستند

  • رامین
    پاسخ

    علی آقا شما دانشگاه رفتی ؟
    آیا مدرک دانشگاهی داری ؟

  • ناشناس
    پاسخ

    در سیاست بازنده ......پاچه خوار تولدت مبارک

  • وحید
    پاسخ

    چقدر چرک عقده و کینه و بی‌سوادی از همان کلمات ابتدایی می‌ریخت. مطلب بی‌ارزش بود و ارزش ادامه خواندن نداشت.

ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین